حمله نظامی توسط اسرائیل

آذر ماجدی


در نیمه شب جمعه اسرائیل به ایران حمله کرد. هنوز اخبار کاملا دقیقی در دست نیست. اما مسلم است که به تعدادی پایگاه در گوشه و کنار کشور، از جمله نطنز، نوژۀ همدان، تبریز و سردشت و همچنین به چندین محل مسکونی در تهران و کرمانشاه حمله شده است. تعداد دقیق کشته شدگان و میزان خرابی هنوز روشن نیست. صحبت از ده ها نفر کشته منجمله کودک در تهران است. طبق آخرین آمار رسمی تا این لحظه۱۲۱ نفر کشته شده اند.

ناتنیاهو با افتخار خبر موفقیت عملیات را اعلام کرد. رسانه های بستر اصلی در غرب می کوشند که اسرائیل را در این تجاوز آشکار توجیه کنند: تیتر اخبار حمله اسرائیل به تاسیسات هسته ای جمهوری اسلامی ایران است؛ تلاشی برای کاهش بعد تجاوزگری. این شیوه برخورد بیانگر نقش ژاندارمی اسرائیل است که گویی محق و مجاز است به هر کشوری که خواست و به هر دلیل و بهانه ای حمله کند؛ کشتار و ویران کند. بعلاوه، حمله به محلات مسکونی را نیز بعلت ترور فرماندهان نظامی توجیه و قابل قبول جلوه می دهند: "خسارات جانبی!" طی سی سال اخیر آمریکا و ناتو میلیون ها انسان را تحت عنوان خسارت جانبی کشتار کرده اند.

این حمله اکنون نزدیک به دو سال است که در افق بوده است. حمله به ایران را شاید بتوان آخرین مرحله در اجرای پروژه خاورمیانه جدید نامید که حداقل از سی سال گذشته بجلو رانده شده است. این جنگ اسرائیل نیست. این جنگ آمریکا و غرب است که اسرائیل بعنوان ژاندارم به پیش می برد. نباید اجازه دهیم که تحلیل ها و تبلیغات سیاسی سطحی ما را از دیدن حقیقت محروم کند. این جنگ اسرائیل با جمهوری اسلامی نیست. این حمله نظامی آمریکا و اسرائیل به مردم ایران است. اگر روایت را تغییر دهیم آنوقت عمق این جنایت هولناک و این فاجعه را بهتر درک می کنیم.

ایران موقعیت ویژه ای دارد. نفرت مردم از رژیم اسلامی بعضا موجب می شود که برخی حمله آمریکا و اسرائیل به ایران را یک امر خیر ببینند: بقول سیاستمداران خارجی "دریچه ای به بهبود". مساله اینجاست که جنگ و بمباران نه بهبود که یک سناریوی سیاه است. کشتار، بیخانمانی و استیصال به ارمغان می آورد. اما آمریکا دارد از این روایت دروغین بنفع پیشبرد سیاست های تجاوزگرانه و جنایت کارانه  خویش بهره می جوید. اپوزیسیون راست فاشیست، ناسیونالیسم ایرانی و کرد به دستبوسی آمریکا و اسرائیل رفته اند و برای آغاز جنگ نذر کرده اند. اکنون دعایشان برآورده شد.

حمله نظامی به ایران باید قاطعانه محکوم شود. مبارزه ما علیه رژیم اسلامی از طریق یک جنبش انقلابی و رادیکال میسر می شود نه رژیم چنج. سرنگونی انقلابی پاسخ طبقه کارگر، مردم محروم و نیروهای چپ و آزادیخواه است. آیا هنوز کسی در دنیا پیدا می شود که نتیجه دخالت امپریالیسم آمریکا را در زندگی مردم نداند؟ آیا پس از اینهمه کودتا، رژیم چنج، جنگ و بمباران در سراسر جهان شکی درباره ماهیت و نتیجه دخالت آمریکا برای کسی باقی مانده است؟ در ایران طی صد سال گذشته 2 کودتا و یک رژیم چنج توسط بریتانیا و آمریکا انجام گرفته است. و هربار انسان های بیشماری جان دادند، شکنجه شدند؛ امیدهای بسیاری نقش بر آب شد؛ فقر و سرکوب با شدت بیشتر از پیش ادامه یافت. شرایط منطقه، از افغانستان و عراق تا لیبی و سوریه و فلسطین و لبنان، افق سیاهی که در برابر جامعه ایران قرار گرفته است را نشان می دهد.

باید جنگ را محکوم کرد و به سازماندهی توده ای پرداخت. باید بکوشیم مردم را در محل کار و زیست متشکل کنیم. در شرایط جنگی کمیته های همبستگی و همیاری دارای اهمیت بسیار است. ترس و استیصال و تنهایی انسان را به تسلیم و نفرت سوق می دهد. تقویت و تحکیم همبستگی میان مردم نقش مهمی در مقابله با این شرایط بازی می کند. این تشکلات توده ای در عین حال بهترین مکان برای تقویت آگاهی انقلابی و اتخاذ روش های مناسب برای سرنگونی رژیم اسلامی است. در این شرایط نقش رهبران عملی و فعالین سیاسی- انقلابی بسیار تعیین کننده است. اوضاع خطیر است. باید برای مقابله با آن مجهز شد.

۲۳ خرداد ۱۴۰۴