ژینوس صارمیان

ماجرا از اونجایی شروع شد که چند تا از دوستان رو به صرف آش رشته دعوت کردم و موقع پذیرایی فهمیدم ملاقه‌هایی که دارم، به درد نمی‌خورند. یکی شون اونقدر بزرگ بود که انگار برای دیگ آش نذری ساخته شده بود، یکی دیگه که مثلاً شیک و مجلسی بود، زده و کهنه شده بود، و یکی دیگه هم بیشتر شبیه قاشق بود تا ملاقه! خلاصه، مهمونا با بزرگواری چیزی نگفتن، ولی من فردای اون روز با خودم گفتم: «این‌طوری نمیشه! همین الان باید یک ملاقه خوشگل و درست‌ و حسابی بخرم، صبر کردن تا آخر هفته امکان نداره!»

یه ملاقه نقره‌ای شیک از یه سایت سفارش دادم. سفارش دادن همانا و شروع پیام‌های پشت سر هم همان!

اول پیام اومد که: «ممنون از خرید شما! بزودی جزئیات رو اعلام می‌کنیم.» چند ساعت بعد: «سفارش شما در حال بررسی است.» بعد: «خوشبختانه سفارش شما آماده شد!» تا اینجا خیالم راحت شد و گفتم: «خب، بزودی می‌تونیم با ملاقه جدید باقیمونده آش رو بخوریم.»

اما چند روز گذشت و از ملاقه خبری نشد! همون آش رو قاشق قاشق تو ظرف کشیدیم تا تموم شد. بعد یه پیام اومد: «آیا مایلید به جای ملاقه نقره‌ای، ملاقه طلایی بفرستیم؟» جواب دادم: «نه، اصلاً به بقیه قاشق و چنگال‌هام نمیاد!» جواب بعدی: «متأسفانه رنگ نقره‌ای (اوت اف استاک) تموم شده، باید صبر کنید.»

چند روز بعد، وسط یه کنفرانس کاری با صدای نوتیفیکیشن گوشی‌ام رو در مقابل چشم غره همکاران چک کردم، دیدم نوشته: «شما از مشتریان خوش‌شانس ما هستید! ملاقه مورد نظر شما در یکی از انبارها پیدا شده.» دوباره دو روز بعد، وسط کار و دستکش به دست، پیام اومد: «خبر خوش! ملاقه آماده ارسال به اداره پست شد.»

از اون لحظه به بعد، شب و روز پیام‌هایی درباره ملاقه می‌رسید! «به‌دلیل شرایط بد آب‌وهوایی ارسال با تأخیر مواجه است…» دیگه بی‌خیال ملاقه شدم و کلاً فراموشش کردم.

تا اینکه امشب برگشتم خونه و دیدم یه پاکت پستی دارم. بازش که کردم، از دیدنش شوکه شدم. ملاقه‌ای که تو پاکت بود، به اندازه گوشی موبایلم بود! کاملاً واضح بود که این ملاقه، حتی به محض استفاده، توی کاسه آش غرق می‌شه!

حالا چند ساعته دارم به خودم بد و بیراه می‌گم: «زن حسابی! ملاقه هم چیزی بود که آنلاین سفارش بدی؟ این همه ملاقه توی فروشگاه‌ها بود! بعد از دو هفته صبر و رد و بدل کردن دویست تا پیام، یه ملاقه گرفتی که نه به درد می‌خوره، نه ارزش پس دادن داره!»