My American Love
Thirty-Two Poems for Wendy
Eleven.
Lost Cypresses
by
Majid Naficy
"Where did those stately cypresses go?"
Lined up in a single row
Alongside a house with an auburn rooftop.
They were the evergreen signs of my trust,
When I would emerge from the street corner
Returning from my morning walk
Alongside the San Mateo Bay
And humming my new poem.
At the sight of Hafez' cypresses*
I would recognize the house in the moment
And pass through the front yard
With red roses on one side
And purple butterfly bushes on the other.
I would open the door without knocking
Walk by the silent fireplace
And large mirrors on the wall
Fearful of dry willow limbs
Drooping from the terracotta vases.
I would busy myself
With cold slices of watermelon
And a puzzle from a radio show
Until my love would come
With the charming tap of her high heels.
Before going to work
She would invite me
To a bowl of oatmeal
And a cup of coffee.
She looks back into the mirror
Over her shoulders
At her shapely body
And answers my question with a question:
"Oh!
You mean those dry dusty cypresses
A refuge for flies and spiders?"
September 6, 2010
* Hafez was a fourteenth-century Persian poet. In his poetry, he compares his beautiful lovers to stately cypresses.
POEMS: 1. On the Bridge, 2. I Hope the Water Returns, 3. Empty Baskets 4. Coffee Maker 5. Anxious Heart 6. Washing 7. Bougainvillea 8. Simple Truth 9. Persian-Singing Bird 10. The Gardener 11. Lost Cypresses 12. Visiting the Wall 13. Is Love a Glass of Hormones? 14. Independence Day 15: Oh, Pain 16. The Season of Picking Raspberries 17. Who Is More Envied? 18. Watching Baseball 19. A Night in Calistoga 20. Dreaming “High Noon" 21. I Do Not Write Poetry for Eternity 22. Our Footprints in Maui 23. Bay to Breakers 24. The Altar of Poetry 25. Dublin 26. Watching the Snow with Wendy 27. George Habash Sandwich 28. Morning Blend 29. Stroke 30. Mating Dove 31. In or Out of Love? 32. Anniversary in Rome
عشق آمریکایی من
سیودو شعر برای وندی
یازده.
سروهای گمشده
مجید نفیسی
"آن سروهای سهی کجا رفتند؟"
صفکشیده به یک خط
کنار خانهای با شیروانی اخرایی،
نشانههای همیشهسبزِ اعتماد من
وقتی از پیچ خیابان ظاهر میشدم
در بازگشت از گردش بامدادی
کنار خلیجِ سن ماتیو
با شعر تازهای زیر لب،
و با دیدن سروهای حافظ
بیدرنگ خانه را میشناختم
از میان باغچهی بیرونی رد میشدم
با بوتههای گلسرخ در یک سو
و یاس های بنفش در سوی دیگر،
بیتقهای در را میگشودم
از کنار آتشدان خاموش
و آینههای بزرگ دیواری میگذشتم
هراسان از شاخههای خشک بید
سرخمکرده از کوزههای سفالی
و خود را در آشپزخانه
با چند قاچ خنک هندوانه
و چیستانی از رادیو مشغول میکردم
تا دلدارم بیاید
با تقتقِ موزون کفش های پاشنه بلندش
و پیش از رفتن به سر کار
مرا به کاسهای شیرـ جو
و فنجانی قهوه دعوت کند.
او چند بار از سر شانه
به پشت مینگرد
به اندام موزونش در آینه
و پرسش مرا با پرسشی پاسخ میدهد
که:"هان!
آن سروهای خشک خاکآلود را میگویی
کنام مگسها و کارتنکها؟"
ششم سپتامبر دوهزاروده
اشعار: ۱. روی پل ۲: کاش آب بیاید ۳. سبدهای خالی ۴. قهوهجوش ۵. دل بیقرار ۶. رختشویی ۷. گل کاغذی ۸. حقیقت ساده ۹. پرندهی فارسیخوان ۱۰. باغبان ۱۱. سروهای گمشده ۱۲. دیدار از دیوار ۱۳. آیا عشق جامی از هورمونهاست؟ ۱۴. روز استقلال ۱۵. ای درد ۱۶. فصل چیدن تمشكها ۱۷. چه كسی رشکانگیزتر است؟ ۱۸. تماشای بیسبال ۱۹. شبی در کالیستوگا ۲۰. خوابِ "ماجرای نیمروز" ۲۱. برای ابدیت شعر نمیگویم ۲۲. ردپاهای ما در مائوئی ۲۳. از خلیج تا خیزابها ۲۴. قربانگاه شعر ۲۵. دوبلین ۲۶. تماشاي برف با وندی ۲۷. ساندویچِ جورج حبش ۲۸. آمیزهی بامدادی ۲۹. سکته ۳۰. كبوتر مست ۳۱. عاشق یا فارغ؟ ۳۲. سالگرد در رم
Comments