شگفتی من از بهر آنبیانیه بسیار منطقی و بجا از سوی برخی از همرزمانم نیست و نبوده زیرا من از سالهای ابتدایی دههی 2000 تمام کوششم بر آن بوده است که به نوعی تنها امید ایران یعنی شاهزاده رضا پهلوی را از مواضع اشتباه سیاسی خودش به گونهای آگاه کنم، که خوشبختانه تعداد دیگری از همرزمان من نیز چنین کردهاند اما هیچکدام از ما نتوانستیم اثری ملموس بر آن « مواضع سیاسی!» ایشان بگذاریم زیرا هم تنها بودیم و هم در اقلیت محض، البته نه به خاطر اینکه موضع گیریهای (ما) اشتباه بوده و یا خدای نکرده بر علیه شخص شاهزاده عمل میکردهایم، خیر، بلکه عدم شهامت و آگاهی بسیاری از «مبارزان» موجب این تاخیر گردیده است.
اما خوشبختانه اولین گام اساسی از سوی آن 54 نفر( شوربختانه من امضاء کنندهی آن بیانیه نیستم) بالاخره برداشته شد که من معتقدم این بیانیه احتمالآ دارای پیامدهای شگرفی در میان ملت در صحنه مبارزات یرونمرزی به ویژه در نگرش آینده سیاسی شاهزاده خواهد داشت.
اما شگفتی و سورپرایز من از سکوت بسیار طولانی و مرموز شاهزاده رضا است که برای من اینگونه توجیهات زیر را به وجود میآورد:
1. شاهزاده متوجه اشتباهات سهمگین خود شدهاند و احتمالآ شروع به خانهتکانیِ دفتر و شورای باصطلاح «ملی» خود در میان مدت خواهند کرد.
2. شاهزاده کماکان بر این باورند که لغزشی از اصول ملیگرایی خود نکرده و هیچکدام از این «اعتراضات» را پذیرا نیستند و راهشان به همین نحوه ادامه خواهد داشت !
3. شاهزاد متوجه اوضاع وخیم سیاسی خود در این اواخر شده و به واسطهی عدمِ توانایی در اتخاذ برخی تصمیمها و بالطبع داشتن همکارانی آگاه و مستقل و میهندوست در دفتر و شورای خود دچار یک «دپرسیون» شدید گشته است !
4. اینکه همه ما پادشاهیخواهان تاکنون درمورد انتظار و شناخت از اتخاذ روشهای «سیاسی» شاهزاده اشتباه برداشت میکردهایم و ایشان سالهاست که در دام کشورهای بیگانه یا حتا دستگاههای اطلاعاتی جمهوری اسلامی قرارگرفته و در مقابل یک سری «وعدهها!؟» موظف به داشتن همکارانی نظیر همین افراد فعلی! و اتخاذ این نوع موضعگیریهای سیاسی (فعلی) منفعل هستند! البته با حفظ و تامین جان خود و خانوادهشان !
اما اگر هرکدام از این 4 مفروض فوق درست باشند به هر حال معتقدم با مقام و تعهدی که شاهزاده به ایران و ایرانیان دارد و با تمام فشارها و محدودیتها، شاهزاده رضا پهلوی باید و وظیفه دارد که شجاعانه با مردم به گفتگو بپردازد و شگفتا که تا آنجاییکه من به یاد دارم در طی این 34 سال دوران تبعیدم، او هرگز نشستی حقیقی و کلکتیو با ایرانیان موافق و مخالف خود نداشته است و هربار هم که مصاحبههای تکراری خود را انجام داده به صورت یک مصاحبهکننده و یک مصاحبهشونده بوده است !
به واقع این پرسشیست که من سالیان سال است که میپرسم و پاسخی از ایشان که همانا ادامه راه و روشهای «سیاسی» فعلی خودشان است دریافت نمیکنم! چرا من اصرار در برگزاری این نشست بسیار حیاتی دارم به دلیل نیاز به شفافیت در امور و خاتمه دادن به سوء تفاهمات و بدبینیها و در نهایت از بین بردن نسبی ناامیدی و یاسی که گریبانگیر مخالفان رژیم آدمخوار اسلامی به ویژه در برونمرز شده است و در نهایت و مهمترین آن، اوضاع وخیم ایران و ایرانیان است که باید هرچه سریعتر از این وضع نجات پیدا کنند.
در پایان پیشنهاد میکنم، شاهزاده رضا پهلوی در طی یکماه آینده امکان برگزاری یک نشست حقیقی را با برخی از ایرانیان آگاه و فرهیخته سیاسی (موافق یا مخالف پادشاهی) درجهت قاطعیت و شفافیت مبارزاتی و قاطعآ کوشش در رفع «سوء تفاهمات» در چگونگی و نحوهی اتخاذ روشهای سیاسی فعلی از سوی خود را اعلام فرموده تا شاید بشود از نتیجه این نشست کلکتیو، تشکیلاتی اساسی و منسجم در اپوزیسیون برونمرزی به وجود آورد.
دوستان و هممیهنان گرامی، قویآ براین باور هستم که تا زمانی که ما مخالفان رژیم اسلامی همه به صورت آگاه و کلکتیو عمل ننماییم و صرفآ از جهات احساسی و نوستالژیکی قضایا را پیگیری و تحلیل نماییم به هیچ کجایی نخواهیم رسید و یکپارچگی ایران عزیزمان هم قطعآ همان ایران سابق نخواهد بود .
به امید پیروزی خرد بر جهل و نجات مام میهن
Original Link Here
اول همه شهروند باید از شهروندی کنار بیاد و پادشاهی و مسولیاتاش را قبول کنه! ولی من I am skeptic و فکر نمیکنم او کسی باشدو کاراکتری داشته باشد که بتواند با جانوران اسلامی در بیوفته. and this is coming from one his fan
رضا شاه پهلوی سوم می تواند کاراکتر خوبی برای مشروطه سلطنتی باشد، زمانی که بکار آید، در عین حال، بخاطر نبود یک برنامه هدفدار که بتواند تمامی این گروه را سازماندهی بخشد، ما او را مقصر می دانیم. بسیاری از سلطنت مشروطه خواهان خودجوش کار می کنن، باید یک نفر، یک گروه وقتش را برای همبسگی آنان بگذارد و با رضا شاه پهلوی سوم هماهنگ کند.
رضا شاه پهلوی سوم ?
;)
" رضا شاه دوم" بودن مشکله چه بشه "سوم"
;)