On the Threshold of Old Age

Majid Naficy

Some see the beginning of old age
In the teeth they have lost.
But I see it
In the friends who have gone recently.
This is the void of their places
Which leads me to the inevitability of death.
Especially when my child
And the children of my friends
Do not have children
So I could be involved
In their lives.

I was still younger than my son
When death showed me its empty face.
In the span of a few months
I lost tens of my friends.
They fell in the execution fields
Or never returned home.
So I realized that by myself
I must fill the void of their places
And Make life new again.
That’s why I turned to poetry again
And filled the void of every friend
With a new poem,
Until my son was born
And made me familiar with the full face of life.

Now on the threshold of old age
I ask myself:
When will I embrace
My first grandchild?

November 24, 2018

در آستانه‌ی پیری

مجید نفیسی

 

برخی آغاز پیری را
در دندانهای می‌بینند که از دست داد‌اند.
من اما
در دوستانی که بتازگی از دست رفته‌اند.
جای خالی آنهاست
که مرا با ناگزیری مرگ روبرو میکند.
بویژه وقتی فرزندم
و فرزندان دوستانم
فرزندانی نیاورده‌اند
تا من بتوانم در زندگی آنها
درگیر شوم.

هنوز جوانتر از پسرم بودم
که مرگ چهره‌ی خالیش را به من نشان داد.
در فاصله‌ی چند ماه
ده‌ها تن از دوستانم را
از دست دادم.
آنها در میدانهای تیر به خاک افتادند
یا هرگز به خانه بازنگشتند.
پس دریافتم که خود باید
جای خالی آنها را پر کنم
و زندگی را از نو بسازم.
این بود که دوباره به شعر رو‌آوردم
و با سرودن هر شعر تازه
جای خالی دوستی را پر کردم,
تا اینکه پسرم به دنیا آمد
و مرا با چهره‌ی پر زندگی آشنا کرد.

اینک در آستانه‌ی پیری
از خود می‌پرسم:
کی نخستین نوه‌ام را
در بر خواهم گرفت؟

بیست‌و‌چهارم نوامبر دوهزار‌و‌هجده