Ezzat Tabaiyan’s Last Will
Before her execution in Evin Prison on January 7, 1982

Name: Ezzat Tabaiyan
Father’s Name: Saied Javad
Birth Certificate No. 31171

Hi,

Life is beautiful and desirable. Like others, I loved life too. However, there comes a time when one must say goodbye to life. For me that moment has arrived and I welcome it. I have no specific bequest; I want only to say that life’s beauties are never forgettable. Those who are alive should try to get the most out of their lives.

My Dear Father and Mother, hi,

During my life you suffered a lot to raise me. Until the last moment I will not forget my father’s callused hands and my mother’s work-worn face. I know that you did your best for me. Nevertheless, there comes the time of separation. This is inevitable. I love you with my whole existence, and I will kiss you from a path through which I cannot see you. My warm regards to my sisters and brothers. Kiss them for me. I love them. In my absence do not suffer for me and do not be hard on yourselves. Try to carry on your lives with the usual love and tenderness. Give my regards to all who ask for me
.
My Dear Husband, hi,

I had a short life and we had an even shorter life together. I wish I could have lived longer with you. But it is no longer possible. I shake your hand from far away and I wish you a long life. However, I do not think that you ever will see my will.
With a salute to all whom I loved, love and shall love.
Goodbye!

January 7, 1982
Ezzat Tabaiyan


وصیتنامه‌ی عزت طبائیان
پیش از تیرباران در زندان اوین در ۱۷ دی ۱۳۶۰

نام: عزت طبائیان
نام پدر: سید جواد
شماره شناسنامه: ۳۱۱۷۱

 

سلام
 

زندگی زیبا و دوست داشتنی است. من هم مثل بقیه، زندگی را دوست داشتم. ولی زمانی فرا می‌رسد كه دیگر بایستی با زندگی وداع كرد. برای من هم آن لحظه فرا رسیده است و از آن استقبال می‌كنم. وصیتی خاص ندارم، ولی می‌خواهم بگویم كه زیبایی‌های زندگی هیچگاه فراموش‌شدنی نیست. كسانی كه زنده هستند سعی كنند از عمر خود حداكثر بهره را بگیرند.
 

پدر و مادر عزیزم سلام
 

در زندگی برای بزرگ كردن من خیلی رنج كشیدید. تا آخرین لحظه دست‌های پینه‌بسته‌ی پدرم و صورت رنج‌كشیده‌ی مادرم را فراموش نمی‌کنم. می‌دانم كه تمامی سعی خود را برای بزرگ كردن من كردید ولی به هر حال روز جدایی لحظه‌ای فرا می‌رسد و این اجتناب‌ناپذیر است. با تمام وجودم شما را دوست دارم و از راهی كه شما را نخواهم دید شما را می‌بوسم. به خواهران و برادرانم سلام گرم مرا برسانید و آنها را ببوسید. دوستشان دارم. در نبودن من اصلا ناراحتی نكنید و به خود سخت نگیرید. سعی كنید با همان مهر و محبت همیشگی‌تان به زندگی ادامه دهید. به تمام كسانی كه سراغ مرا می‌گیرند سلام برسانید.
 

شوهر عزیزم سلام
 

هر چند ‌كه زندگی كوتاهی داشتم و مدت بسیار كمی زندگی مشترك داشتیم ولی به هر حال دوست داشتم كه بیشتر می‌توانستیم با هم زندگی كنیم ولی دیگر امكان ندارد. از راه دور دست تو را می‌فشارم و برایت آرزوی ادامه‌ی زندگی بیشتری را می‌كنم هر چند كه فكر می‌كنم هرگز وصیت‌نامه مرا نبینی. با درود به تمامی كسانی كه دوستشان داشتم و دارم و خواهم داشت.
 

خداحافظ
عزت طبائیان
۱۷/۱۰/۶۰