ایمان آقایاری

ابراهیم رئیسی اخیرا اظهار کرد: «از افتخارات نظام اسلامی، آزادی بیان و قلم است. نظام اسلامی امروز این آزادی‌ها را در کشور تضمین کرده است.»

در حکایات، نقل شده «فخرالدین رازی» هر بار به منبر می‌رفت به «اسماعیلیه» می‌تاخت و می‌گفت هرگز از آنان برهانی قاطع ندیده است. روزی پیروان فرقه، او را با چاقویی تهدید کردند و از آن پس او هیچ سخنی علیه آن‌ها نگفت. شاگردان، سببِ سکوت مقابلِ اسماعیلیه را جویا شدند و فخر رازی پاسخ داد که برهانِ قاطعِ* آن‌ها را دیده است.

حال اگر کسی در ایران جرات کند و ادعاهای رئیسی را زیر سوال ببرد، جمهوری اسلامی حتما با «برهانی قاطع» پاسخ شک و تردیدِ منتقد را خواهد داد. «شاکر بوری» را به همین منظور ربوده‌اند. افشاگرانِ مفاسد، راویانِ فجایع، مخالفین و منتقدین، برای اقناع به محضرِ عواملِ دستگاه می‌رسند تا «برهان قاطعِ» نظام را ببینند. جناب رئیسی تواضع به خرج داده و تنها از داخل کشور سخن گفته، حال آن‌که چند دهه پیش در حوالیِ همین روزها، نظام اسلامی «برهان قاطع‌»اش برای اثبات آزادی را در خارج از کشور نیز به کار برد و زنده یادان شاپور بختیار، سروش کتیبه و فریدون فرخزاد را با منطق خویش متقاعد کرد.

این‌که برای اصحاب قدرت در نظام جمهوری اسلامی، «سخن‌ها به کردارِ بازی بُوَد» عجیب نیست، به قولِ شاعر «در شگفتم من نمی‌پاشد ز هم دنیا چرا». چند صباحی دیگر قرار است همین آقایان به نیویورک سفر کنند و از پشت تریبون سازمان ملل، به عنوان نمایندگانِ ایران، همین حرف‌ها را بزنند و دنیا را نصیحت به عمل صالح کنند. این‌که جهانی نظاره‌گرِ این شرارت‌ها باشد و در عین حال شنونده‌ی حرف‌های این شروران، این‌که نهادهایی که قرار بود داد و آزادی بگسترانند، زیر پای بیدادگران فرش قرمز می‌گستَرَند، این‌که دهان‌ها جنایات را محکوم می‌کنند و دست‌ها برای همکاری با جانیان دراز می‌شود، فاجعه‌ای است تاب نیاوردنی و نشانی بر این‌که همه چیزِ این جهان «به کردار بازی بُوَد».

جهان نه تنها بارها نظاره‌گر رفتارهای جنون آمیز حکومت جمهوری اسلامی نسبت به ایرانیان بوده، بلکه به قول معروف «صابون این حکومت به تنِ» آن‌ها نیز مالیده است. اما هنوز عمق و ابعادِ هولناکیِ رژیم حاکم بر ایران اثری جدی بر مناسبات و واقعیات جهانی نگذاشته تا سران کشورهای دیگر مخصوصا مدعیان دموکراسی و حقوق بشر را به تغییر رفتار وادار سازد.

اگر در این جدالِ نابرابر، میان حکومتِ سراپا مجهز و مردمِ بی چیز و بی پناه، کفه‌ی تغییرات به سمتِ مردم سنگینی کرد و طومارِ حکومت را درنوردیدند که هیچ؛ یعنی دنیا بدون اهتمام و قبول مسئولیتی تنها به مدد مردم ایران از یک شرّ مجسم خلاص می‌شود. اما اگر این مسیر طولانی شد و مجانینِ حاکم بر ایران به توانایی‌هایی چون تسلیحاتِ هسته‌ای دست یافتند، آن‌گاه جهانیان نیز همچون ما بی‌صدایان، «برهانِ قاطعِ» جمهوری اسلامی را خواهند دید.

فهم عواقب امور، یگانه راه معقول پیش روی ماست. با دوراندیشی و درک خطر بالقوه‌ای که نظام‌هایی که به هیچ قاعده‌ای متقاعد نیستند از آن برخوردارند، می‌توان ناظر به مصلحتی جمعی توافق کرد. اما آن‌گاه که این قوه به فعلیت رسید همچون بیماری‌ای است که هر پزشکی به سهولت تشخیصش می‌دهد اما درمان آن دیگر بسیار دشوار شده. این سیری است که مردم ایران طی کردند؛ آن‌ها گروه گروه به قربانیان حکومت بدل شدند و در همان ابتدا ندانستند که اگر همه کنار هم و در مقابلِ رژیم قرار نگیرند، در نهایت همه نابود خواهند شد. اگر جهانیان بنا بر مجموعه‌ای از علل قادر به فهم و یا ورود به بایکوت کامل نظام جمهوری اسلامی نیستند، اکنون دیگر ایرانیانِ سراسرِ جهان به شهود، اثرات سوء بقای رژیم و ضرورت همبستگی برای گذشتن از آن را دریافته‌اند. از این رو فهمِ چراییِ پیوند نیافتنِ افراد و نیروهای متفاوتِ ایرانی، حول محوری مشترک علیه جمهوری اسلامی، از دانستن همین موضوع راجع به دولت‌های دیگر و نهادهای بین‌المللی دشوارتر است. حال آن‌که این پیوند می‌تواند سرآغازِ پیوندی فراگیرتر باشد و جهانیان را نیز از گنگی و رفتارهای چندگانه در مواجهه با این پدیده به در آوَرَد.

سرکوب، میل به چیرگیِ تام، تحمیل و ترور، ماهیتِ رژیمِ حاکم بر ایران است. روش‌هایی که به کار می‌بَرَد نه عَرَضی که بیانِ ذاتِ اوست. در نتیجه‌ی بقا و گسترش چنین نظامِ سلطه‌گر و فاسدی هیچ کس و هیچ چیز حاشیه‌ای امن نخواهد داشت. «برهان قاطعِ» این دژخیم، بیخ گلوی همه‌ی ماست؛ این واقعیتی است که مدام باید به گوش خود و جهانیان بخوانیم.

* برهان قاطع، تحت اللفظ به معنای تیغ برنده است، اما در علم و منطق معنای استدلال قطعی می‌دهد. در این‌جا از ایهام نهفته در این عبارت استفاده‌ی کنایی شده است.