میترسم بعد از مرگ هم کارگر باشم...
سرخط
واگن واگن جسد بیرون آورده میشود. کارگران را در معدن طبس کشتهاند.
۵۲ کارگر زیر آوار سودِ سرمایه سوخته و له و تکه تکه شدهاند.
این یک حادثه نیست. چیزی به نام «حادثهی کاری» وجود ندارد. سرمایهداران از «ایمنی محیط کار» و «ایمنی کارگران» به خاطر «هزینهی تولید» میپرهیزند و از دل کارخانهها و معادن و ساختمانها جسد پُشت جسد بیرون میآید تا «سود» آنها همیشه تضمین شده باشد.
گاه میشود که حتی جسد هم بیرون نمیآید. امروز کسی از کارگر مدفون شدهی معدن شازند خبر نمیگیرد. جسدش متلاشی شده، بو گرفته و حتی بخت سوگواری شدن را پیدا نکرد.
تمامی پرسشها و مباحث فنی مربوط به اینکه «گاز-سنجی» در این معدن انجام نشده و ... برای آنکه دست آخر «سهلانگاری» و یا در بهترین صورتبندی «فساد» را نتیجه بگیرند، جملگی برای پنهان کردن این است که جنایاتی از این دست ذاتی منطق سرمایهداری است.
آمارها به ما میفهماند که ماجرا چیزی بیش از «خطا»، «سهلانگاری» و «فساد» است:
-سالانه حدود ۲ میلیون و ۷۰۰ هزار نفر در جهان در اثر حوادث ناشی از کار فوت میکنند و در ایران سالانه از حدود ۱۰ هزار مورد حوادث ناشی از کار ۸۰۰ مورد به فوت منجر میشود.
-در سال ۱۴۰۲ حدود ۲۱۱۵ کارگر در حین کار جان باختند و ۲۷ هزار کارگر مصدوم شدند.
- از اردیبهشت پارسال تا اردیبهشت امسال دستکم ۱۶۸۰ کارگر حین کار جانشان را از دست دادهاند.
- تنها در پاییز ۱۴۰۲ حدود ۵۴۸ کارگر جانشان را به خاطر کار از دست دادهاند.
واقعا این چه جهان و جامعهی کثافتی است که در آن زندگی میکنیم؟ این چطور زندگیای ست که به آن خو گرفتهایم؟
حالا «طبس» و «شازند» بخت خبری شدن پیدا کردند. آن یک نفر کارگری که در فلان معدن میمیرد و آن بهمان کارگری که در چاه مدفون میشود و آن دیگری که از ساختمان میافتد و متلاشی میشود، چه؟ سهمش از این جهان شاید یک خط خبر باشد و بس.
اخبار را میخوانیم، خشمگین میشویم، کپشن و توئيت مینویسیم، حتی سرود میسازیم و شعر میسراییم، اما بار دیگر سر در لاک به زندگی روزمرهی تحت این منطق ادامه میدهیم تا «خبر بعدی»، «کشتهی بعدی»، «کارگر بعدی» و ... >>>
نظرات