عبدالستار دوشوکی؛ بازوی رسانهای جمهوری اسلامی در جنگ با رضا پهلوی
از جعل و دروغ تا وحشت از آلترناتیو ملی
مقدمه
ارشان اذری
عبدالستار دوشوکی سالهاست نقش ثابت یک پروژه را بازی میکند: تخریب رضا پهلوی و هر جریانی که بتواند بهعنوان آلترناتیو ملی، جمهوری اسلامی را به زبالهدان تاریخ بفرستد. آخرین نوشتهاش، نه تحلیل که یک عملیات روانی تمامعیار است؛ ترکیبی از تحریف، برچسبزنی و لجنپراکنی که حتی روشهای بازجویان امنیتی رژیم را تداعی میکند.
۱. جعل «دوران گذار» برای ترساندن مردم
در تازهترین حمله، او «طرح دوران گذار» رضا پهلوی را «سلطنت مطلقه» جا زده است؛ دروغی آشکار. این طرح یک مدیریت موقت بحران است، برای جلوگیری از فروپاشی، جنگ داخلی و تجزیه پس از سقوط جمهوری اسلامی. اما دوشوکی حقیقت را پنهان میکند، چون بدون این دروغ، ابزار ترساندن مخاطب را از دست میدهد.
۲. استاندارد دوگانه در دموکراسی
او با وقاحت از «بیباوری سلطنتطلبان به دموکراسی» میگوید، در حالی که خودش سالها با اصلاحطلبان حکومتی و جریاناتی همسو بوده که حتی تحمل یک همهپرسی آزاد را ندارند. دموکراسی در قاموس او ابزاری برای حذف رقیب است، نه یک اصل.
۳. قیاس مسموم با خمینی
مقایسهی پذیرش تغییر مواضع افراد با جنایتهای خمینی، یا از جهل سیاسی میآید یا از شیادی محض. در سیاست مدرن، استفاده از ظرفیت کسانی که از گذشته اشتباه خود عبور کردهاند، نشانه بلوغ است، نه استبداد.
۴. لجنپراکنی به سبک وزارت اطلاعات
دوشوکی با آوردن پرونده یک قاچاقچی در کانادا بهعنوان «نمونه سلطنتطلب»، همان روش «گناه بهواسطهی ارتباط» را به کار میگیرد که سالهاست در اتاقهای عملیات روانی جمهوری اسلامی تمرین میشود. این کار نه استدلال است و نه اخلاق.
۵. سکوت بر فاجعهی اصلی
او با تمام قوا از «خطر سلطنت» میگوید، اما در مورد ۴۶ سال ویرانی جمهوری اسلامی و نبود آلترناتیو کارآمد خارج از جریان سلطنتطلبی، عمداً سکوت میکند.
نتیجهگیری کوبنده
عبدالستار دوشوکی بار دیگر نشان داد که مأموریتش تخریب رضا پهلوی و هر آلترناتیو ملی است، حتی اگر به قیمت تکرار دروغهای شاخدار و روشهای دستگاههای امنیتی جمهوری اسلامی باشد. او با جعل محتوای «دوران گذار» آن را به «سلطنت مطلقه» میچسباند، در حالی که این طرح صرفاً یک مدیریت موقت برای جلوگیری از فروپاشی و جنگ داخلی پس از سرنگونی رژیم است. از دموکراسی حرف میزند، اما سالها کنار اصلاحطلبان حکومتی و جریانات فاسدی ایستاده که حتی به یک همهپرسی آزاد تن نمیدهند. قیاس پذیرش تغییر مواضع افراد با جنایتهای خمینی، نشانهی یا بیسوادی سیاسی است یا شیادی عمدی. استفاده از پرونده یک قاچاقچی برای لکهدار کردن کل یک جریان، همان تکنیک پوسیدهی «لجنپراکنی از طریق ارتباط» است که بازجوهای اطلاعات هم بهتر بلدند. مشکل دوشوکی هرگز «ترس از استبداد» نبوده؛ او از یک چیز میترسد: شکلگیری یک آلترناتیو ملی منسجم به رهبری رضا پهلوی که هم جمهوری اسلامی را جارو کند و هم بساط تمام دلالان سیاسی بیریشه مثل خودش را جمع.
https://news.gooya.com/2025/08/post-100510.php
نظرات