عکس را در سافاری انتاریو گرفتم

 

پرویز فرقانی


زرافه تشنه ش شد رفت لب رودخونه دید آب خیلی خروشانه، داد زد گفت آهای چه خبرته، نمی شه یه دقه آروم بگیری دوقٌلٌپ بنوشم؟

رودخونه چرخی زد و رفت پشت یه سنگ. پوزه زرافه که به آب رسید رودخونه درگوشی و به نجوا گفت: آخه نادون گردن دراز تو نمی فهمی اگه من وایسم می میرم می شم مرداب؟

زرافه پوزشو لرزوند، آبش که ریخت گفت: پس خبرنداری! اگه یه گردن دراز مثل من داشتی می دیدی که چیزی نمونده برسی به دریا! دریا می شی خره! یه عمر وایمیسٌی!

رودخونه سنگو دورزد و درحال دورشدن گفت: آخ جون آفتاب داغم می کنه بخار می شم می رم هوا ابر می شم می رم روی نوک کوها، بارون می شم می بارم. شاید یه روز دوباره یه جایی دیدمت. یادت باشه رودخونه واینمیسٌه.