این فرهنگ تهرانجلسی که این روزها کاربران زیادی هم به آن اشاره و از آن گله میکنند، حقیقتا آفتی است. یک جور «غفلت فرهنگ» شده است. یک جور خوش خیالی منزلتساز. افراد هر چه از امور عمومی-سیاسی بیشتر کناره بگیرند، باکلاسترند. جنگ منزلت با نشان دادن بیتفاوتی به سرنوشت جمعی. این موضوع فقط به اینجا ختم نمیشود، به گمانم ارزش دارد کمی وسیعتر ببینیمش. کمی در ارتباط با وضعیت داخل ایران بگذاریمش. باید فهمید چطور افراد در سختترین ایامی که تقریبا بدون واسطه-همزمان از اتفاقهای مهیب جامعه خود با خبر میشوند، نمیخواهند/توانند «داوری» کنند.
شاید این پرسش اول بار چندین دهه پیش اینطور طرح شد: چطور انسانها تبدیل به هیولا میشوند؟ چطور میتوانند دست به ارتکاب خشونتهای سخت بزنند؟ کشتار جمعی رقم بزنند و فجایعی بسازند که بدست افراد عادی اتفاق میافتد. پاسخ بسیار معروف و شناخته شده آرنت را بیشتر شنیدهایم و خواندهایم. اما سوال فوق این بود که کشتار، فجایع یا آنچه به خشونت سخت میخوانیم چطور اتفاق میافتد؟
اروین شتآوب (Ervin Staub) یکی از کسانی بود که پاسخی قابل تامل ارائه کرد. او با عبور از جانی و خاطی سراغ محیط وقوع جنایت رفت. بر رفتار ناظران جنایت تمرکز کرد. او در بازخوانی کشتار هولوکاست و رواندا به وضعیت «انفعال تماشاچی»ها رسید. در ابتدا با مخالفت بسیار روبرو شد. منتقدانش نمیپذیرفتند که کشتار بزرگی همچون هولوکاست را میتوان به «انفعال تماشاچی»ها نسبت داد. عدهای میگفتند این سلب مسئولیت از جنایتکاران است. اما شتآوب با مجموعهای از پژوهشهای مستمر و مصاحبه با جنایتکاران و جنایتدیدهها به سمت تکمیل ایده «انفعال تماشاچی»ها رفت. او الهام بخش رفتارشناسان و روانشناسان دیگری هم بود که جنایات دستهجمعی را با بیرون آوردن از بستر سیاسی، به کمک رفتارشناسی درک میکردند. مثلا با مقایسه وقوع خیزش یهودیان در آشویتز و به وقوع نپیوستن هیچ مقاومتی در Lodz و Vilna، سعی میکردند نقش محیط جنایات را بهتر درک کنند.
مقایسهها نشان میداد، تفاوت جدی میان نوعی فرهنگ جستجوگری، تلاش برای فهمیدن و داوری کردن با فرهنگ انفعالی، کوتهفکرانه و سَرسَری وجود دارد. چیزی که من ادعایی در موردش نمیکنم اما به گمانم فرهنگ «تهرانجلسی» حامل یک خوشباشی بسیار دمدستی و متفرعنانهای است. همان فرهنگی که در گتوهای یهودی Lodz و دیگر جاها به هیچ مقاومت و واکنشی ختم نشد. در Vilna این بیتفاوتی و غفلت حتی باعث شد رهبر مقاومت گتو را ترک کند و به مقاومت مخفی علیه نازیسم بپیوندد.
برگردیم به معرکهای که برخی علیه خانوادهها و سخنگوی پرواز PS752 براه انداختهاند. تلاش حامد اسماعیلیون و جامعه دادخواه این پرواز در خواست تحریم بازی، میتواند به خارج کردن بخشهایی از جامعه از موقعیت «تماشاگران منفعل» کمک کند. بخشهایی که این فرهنگ انفعال درش رسوخ دارد. حریم بازی و همراهی با جامعه دادخواه پرواز PS752 به جای نشستن روی سکوهای ورزشگاه، برای بخشهایی از این فرهنگ خوشباشی بیفکرانه و منفعتطلب موقعیت سختی است. حمله به اسماعیلیون را هم میتوان در همین وجه دید. اسماعیلیون در حال بهم زدن موازنه جاری به نفع جامعه ایرانی است. او و هر فرد یا موقعیت دیگری که بتواند موقعیت «تماشاچی منفعل» را مسئلهدار کند، محققا هدف بیشترین حملات غیرمنصفانه و خصمانه خواهد بود. آخرین نکته اینکه ساخته شدن رهبری قابل مشاهده (یا درک شدن اثر اقتداری موثر) و مورد خطاب قرار دادن گروهها (ساختن خطاب برای هر گروه هدف)، صدا زدن مشخص آنها، رو کردن به آنها و صراحت به خرج دادن به لرزان کردن موقعیت «تماشاچیهای منفعل» کمک میکند.
(عکس حامد اسماعیلیون از زینب مریخ پور)
نظرات