عليرضا رحيمى بروجردى: نسل من یادش هست که پیش از انقلاب و بر اساس تجربه ای تاریخی، رابطه نزدیکی میان مردم و روحانیت برقرار بود.

پس از انقلاب، انتظار بر این بود که چنین رابطه ای در عالی ترین جایگاه خود قرار گیرد........اما چنین نشد که بماند؛ رابطه که تیره شد که حدیث دیگری است؛ اکنون شکافی عمیق میان مردم و روحانیت ایجاد شده و گویی عده ای قسم خورده می خواهند این فاصله روز به روز بیشتر و عمیقتر شود.

اما این همه ماجرا نیست. عملکرد اکثر روحانیون طی دهه های گذشته به گونه ای بوده است که اکثریت مردم عزم خود را جزم کرده اند تا خلاف حرف ها و فتاوایشان عمل کنند. مصادیق هم فراوانند.

مردم فهمیده اند که برای دست یابی به نظام مردم سالارانه، نه فقط می توانند رهبران سیاسی را به دنبال خود بکشانند بلکه رهبران مذهبی را با چالش های جدی روبه رو سازند تا بلکه هر دو سرانجام، انقلابی در راستای انتظارات و شرایط عصر جدید در افکار و اعمالشان ایجاد کنند.

مردم با صدای بلند به سیاسیون و روحانیون می خواهند بفهمانند که اگر مطالبات مدنی جامعه را پاسخگو نباشند و مردم را به "خودی" و "غیرخودی" یا به تعبیر جدید آن یکی، به "راهیان آزادگی" و "قربانیان آزادی" تقسیم کنند، به زیرکشیده خواهند شد و در این میان آن چه قربانی می شود فقه و فقاهت از یک طرف و اعتماد همیشگی به حاکمیت از طرف دیگر خواهد بود.

امروز مردم مشارکت فعال در صحنه های اجتماعی دارند تا به دستگاه سیاست و روحانیت بفهمانند:

1- باید انقلابی در اندیشه های فقهی به وجود آید

2- اندیشه های جزم گرایانة فقهی در موضوعات مختلف دیگر نمی توانند مانند گذشته اثرگذار باشند

3- هر دو گروه به مردم دروغ نگویند؛ آن ها را با اوهام و خرافه بازی ندهند و بر موج احساساتشان سوار نشوند

4- عمکرد هر دو گروه باید متکی بر نهاد صداقت در جامعه استوار باشد که رکن اساسی نظام مردم سالارانه است.

5- مردم از هر دو گروه می خواهند که همگرایی بیشتر با نظام جهانی داشته باشند و رفتار خود را با قواعد و اصول پذیرفته شده جهانی سازگار کنند.

6- هر دو گروه باید بدانند که مشارکت و اصرار مردم در صحنه های اجتماعی و اگر لازم باشد با کمک نهادهای تأثیرگذار بین المللی، عامل بازدارنده ای برای آن ها در استفاده از سیاست های جزم گرایانه و پوپولیستی است.

7- و در آخر هر دو گروه سیاسیون و روحانیون باید بفهمند که عمر نظام توتالیتر- ایدئولوژیک به سر آمده است. عزم و جدیدیت مردم در تعیین سرنوشت خود و تحمیل تدریجی مطالبتشان به آن ها، سرانجام خواهد توانست تا تغییرات کیفی در فضای تصمیم سازی ها و سیاست گذاری ها به وجود آورد. فهم این نکته مهم اگر زودتر صورت گیرد نه فقط جامعه مجبور به پرداخت هزینه کمتری خواهد شد بلکه تخریب های به وجود امده در دستگاه حاکمیت و روحانیت نیز فروکش خواهد کرد.