جامعه‌نو:

این روزها بیش از دلشوره در مورد دچار شدن به بیماری کرونا، نگرانی دیگری ذهن شهروندان هشیار کشور را درگیر میکند: آسیب ناعادلانه ای که ممکن است ناتوانی قوای‌عاقله درمقابل قوای‌قاهره‌ وهمیه (آنرا برایتان به زبان امروزی "زورگویی ایدئولوژیک" ترجمه میکنیم) در کاسه آنها بگذارد!

چنین به نظر میرسد که شعور کافی برای آنکه جامعه ما بهترین راه عبور کم هزینه از مقابل بلای کرونا را در اختیار داشته باشد وجود دارد، ولی مجموع توانایی این شعور و قوه‌عاقله در مقابل کسانی که توهمات ومنویات سیاسی و ایدئولوژیک خود را به صورت قهر آمیز بر جامعه تحمیل میکنند ناچیز است. حضور مبتنی بر زور آخوندهای طب اسلامی در بیمارستانها نمونه بسیارکوچک این زورگویی ایدئولوژیک است. طیف وسیعی از این ناتوانی ملی در برابر قوای اهریمنی قاهر را میتوان برای دوماه گذشته فهرست کرد، اما صرفا به نخستین و آخرین مورد اشاره میکنیم تا به حرف امروز برسیم.

نخستین: طبق اظهارات مقامات رسمی حکومت درروز سیزدهم بهمن، یک کارمند فرودگاه اصفهان که با چینی ها در تماس بود با علائم کرونا در بیمارستان بستری شد. در همان روز، مراسمی که به خاطرسال نوی چینی‌ها در یزد برگزار میشد لغو شد و در بیرجند چند تاجر چینی برای آزمایش ابتلا به کرونا به بیمارستان رفتند. آشکار بود حکومت کاملا آگاه است که چینی‌ها و ایرانیهای تردد کننده بین دو کشور این بیماری را به ایران آورده‌اند. لازم بود جامعه از شیوع این بیماری مطلع شود، اما قوه قاهر مصلحت ندانست. فکر میکرد سبب کاهش حضور مردم در دو نمایش حکومتی میشود: جشن انقلاب، و انتخابات مجلس. هنوز ۹ روز به ۲۲ بهمن و ۱۹ روز به انتخابات مجلس مانده بود اما هیچ قوه عاقله‌ای نمیتوانست با تصمیم شیطانی بیخبر گذاشتن جامعه مخالفت کند. بخش وسیعی از این ۲۰۰۰ نفری که امروز حکومت قبول دارد از کرونا مرده‌اند قربانی این تصمیم حکومتی شدند.

آخرین: دوروز پیش، قوه قاهر یک گروه پزشکان بدون مرز را که سازمان کمکهای داوطلبانه است و با هماهنگی دولت ایران برای کمک به مبارزه با کرونا به ایران آمده بودند، هنوز نرسیده و به صورتی پرسر وصدا در راستای اهداف سیاسی پیچیده‌ای اخراج کرد. بهانه‌ها ابلهانه بود و فریاد ناظران را به آسمان برد که چرا آبروی ایرانی ها را بردید و به بیماران ستم کردید، مهمان را رد کردید و ضدفشار برای لغو تحریمها عمل کردید و... اما اینها فریادهایی بی‌ثمر از کار در میآیند. گویی دیگر هیچ گوش شنوایی نیست.

این مورد آخر، نمایش کاملی بود از اینکه قوه قاهره سیاسی چگونه بر همه ابزار سیاست و تبلیغات سلطه دارد و اراده ایدئولوژیک خود را به عنوان قاعده استاندارد بر رفتار سابقا کمابیش عاقل بخشی از دولت حاکم کرده است. تسلیم کامل روحانی در مقابل این اراده که از ماجرای شلیک موشک به هواپیمای مسافری آغاز شد، اکنون به رفتار استاندارد دولتی هاتبدیل شده است. قوه ‌عاقله دیگر پایی در تشکیلات دولت ندارد. رد عقلانیت متعارف را فقط میتوان در خارج از این تشکیلات جستجو کرد: در نامه های سرشار از نقد تصمیمات دولت که جامعه پزشکی منتشر کرده است، در موضعگیریهای‌ ناظران خارج از حکومت که ابراز مداوم خونسردی دولت را نه از سلطه آن بر امور بلکه از بلاتکلیفی و مقهور شدن ان در برابر اراده سیاسی مییابند، در رسانه های مستقل که نشان میدهند روشهای دولت در برابر اپیدمی چقدر با راههای امتحان شده جهان خارج تعارض دارد، و البته در اظهارات معدود اشخاص وابسته به حکومت که انتهای این مسیر را قبرستان میدانند.

خروج عقل از دایره عمل حکومت در مورد آنچه به سرنوشت و معاش جامعه مربوط میشود تنش حکومت - ملت را به منتهی درجه میرساند. جامعه میبیند که حکومت آنجایی که خطری برای بقای خود میبیند عاقلانه قدم بر میدارد. جامعه به یاد میآورد تصمیم عاقلانه سازش منتهی به برجام را و نقشه تنش‌زدای نهفته در حمله انتقام سخت را که بسی عاقلانه بودند و البته آسان است تشخیص آن که مواردی از این نوع کاربرد عقل، فقط به خاطر بقای نظام صورت پذیرفته است، و صرفا و فقط درجایی که مردم هزینه و صورتحساب را میپردازند بیرق رفتار ایدئولوژیک و سازش ناپذیری و انقلابی‌نمایی بلند است. مردم این را در ذهن جمعی خود فقط میتوانند با رذل بودن حکومت توصیح دهند. این نتیجه گیری خطرناکی است که فرصت زیادی برای صلح اجتماعی باقی نمیگذارد.