«مکالماتِ دو فرد در بارِ نـــو شَمپـیـون، یک عَصرِ یخ زدهی پاریسی، نوشتهی شمیران زاده»
ـ گناه مرا آزار نمی دهد دوستِ عزیز. منظورم این است که ارتکابِ آن مشکلی نیست، بلکه رنجی است که با آن همراه است.
+ در موردِ چه نوع گناهی صحبت می کنیم؟
ـ من جرات ندارم به تو بگویم
+ یا جرأت کن و بگو، یا برای همیشه آن راز را فاش نکن، خیانتی در میان است؟!
ـ رک به تو می گویم: من با همسرِ بهترین دوستم می خوابم.
+ حالا می فهمم.
ـ اما مشکل این نیست.
+ می دونم، مشکلِ تو پشیمانی از آن کار است.
ـ دقیقا همین گونه است.
+ رفیق؟ تو از بدترینِ نامردهای شرور هستی.
ـ ولی من مطمئن بودم که تو هرگز بدبختی های انسان را محکوم نمی کنی.
+ من این را به خاطر خیانتِ آشکار تو نمی گویم، بلکه به دلیل نیازِ شما به پشیمانی برای جبرانِ بیهودهی چیزی است که تو آن را گناه می نامی.
ـ ولی پشیمانی طبیعی و منطقی. به بودلِر نگاه کن. او هیچ عقده ای در مشروعیت بخشیدن به آن ندارد.
+ بودلِر اشتباه میکرد، یا شاید جرات نمیکرد این جریان را در مبهمترین وجه آن ـــ درک کند.
ـ مهمترین وجهِ آن چه چیزی خواهد بود؟
+ تو ـــ برای خوابیدن با همسرِ صمیمی ترین دوستت احمق نیستی. در هر صورت، تو یک شوهر خائن و دوستِ شروری هستی. تو احمقی زیرا نمیتوانی از پشیمانی چشم پوشی کنی، و مهمتر از همه؛ بفهمی که لذتِ واقعی گناه در ارتکاب آن نیست، بلکه در حافظه داشتنِ آن و به یاد آوردنَش است.
بهار ۲۰۲۲، پاریس.
خواندنِ آثارِ شارل بودلر ـــ شاعر و نویسندهی فرانسوی؛ به تمامی ایرانیانِ عزیز سفارش میشود.
نظرات