محمدهادی محمدی، نویسنده و پژوهشگر ادبیات کودکان، در نوشتاری نسبت به آنچه تمسخر متلها و هیچانههای دوره کودکی در برنامه «همرفیق» خواند واکنش نشان داد.
در قسمت اخیر برنامه «همرفیق» شهاب حسینی که نیما رئیسی و محمدرضا علیمردانی مهمان آن بودند، علیمردانی به بیان نگاه خاص خود به هیچانهها از جمله «اتل متل توتوله» و «دستمال من زیر درخت آلبالو گم شده» همراه با طنز و شوخی و البته اعتقاد بر بیمعنی بودن آنها پرداخت. این هنرمند قبلتر هم در جاهایی به ارائه این نگاه خود پرداخته است.
در پی این موضوع محمدهادی محمدی، پژوهشگر ادبیات کودک و نوجوان در یادداشتی که در سایت کتابک منتشر کرده، نوشته است :
... ترانه بازیهای هیچانی که آمیختی از کنشهای بازیگون و آواهای گاه به ظاهر بیمعنا هستند، برای هزارهها نقشی بیبدیل در زندگی کودکان در هر کجای جهان داشتهاند. مادران که آفریننده این ترانهها بودهاند، بر پایه حکمت جاری در زندگی انسان، شناختی ژرف از مغز کودک و چگونگی رشد آن داشتهاند. این آواها و ترانهها، خشت بر خشت، در سدهها و هزارهها شکل گرفته است. ترانهبازیای مانند «اتل متل توتوله» جدای از اینکه یک بازی کنشورزانه شیرین برای کودکان است، که حس گرم دور هم نشستن را برای آنها به وجود میآورد، برخلاف گفته آن مفسر شیرینتفسیر، اگر قرار باشد جایگاه آن را با اوراد بسنجیم، به راستی وردی زبانی است. مادران در درازای تاریخ با این وردهای زبانی بوده است که کودکان خود را با آوا و نوای زبان مادرانه و زبانی که کودک با آن ریتم، آهنگ، و زیروبمی زبان را میآموزد آشنا کردهاند.
چون در زمانهایی که فرهنگ پیشدبستانی در جهان شکل نگرفته بود این آموزش برعهده مادران بوده، آنها با حکمت مادرانه از سادهترین آواهای زبانی، پیچیدهترین معماریهای آوایی را میساختند تا کودکان هم بازی کنند و هم زیروبم، آهنگ و ریتم زبان را یاد بگیرند و بتوانند هم خوب بشنوند و هم خوب بر زبان برانند. در آن آوای دلنشین اتل متل توتوله، چه حکمتهای بزرگی که نهفته نیست، تکرار چهارباره واک زبانی- دندانی «ت» ارتباطی روشن با زبان باز کردن کودکان دارد، کودکانی که هنگام باز کردن زبان، با پیچشهای زبانی نمیتوانند کنار بیایند و ممکن است دو واک همسایه «ت» و «د» را به نادرست به کار ببرند، با دستور زبان آوایی از سوی مادران روبهرو میشدند و مادران از همان آغاز با تمرین این پیچشهای زبانی، به گشودن زبان کودکان خود کمک میکردند.
هر آنچه از اینگونه ترانهها داریم که بخشی از آن از نگاه آن مفسر خوشمزه، بیمعنا به نظر میرسد، در بیمعنایی خود سرشار از معنا و کارکرد است. ترانههایی اینچنین، خط و راهی به درازای تاریخ و پیش از تاریخ دارند، این آواهای تکرارشونده نسل در نسل مادر و کودک را به هم پیوند میدهند و میان نسلها پیوستهای فرهنگی میسازند. آیا تاکنون کودکان پیشدبستانی و خردسال را دیدهاید، هنگامی که آوای عمو زنجیرباف را گروهی میخوانند، چهگونه و چهطور تمام سلولهای مغزی و تنیشان بیدار میشود و یکپارچه هیجانهای درونی خود را بیرونی میکنند؟ >>>
نظرات