گیتا مینویی
ساعت را باید برگردانم
چیزی در شناسنامهام تغییر کند
چیزی در انحنای ابروان پدر
و رگهای آبی دست مادر
آرام بگیرند زیر پوست
دست کودکیام را بگیرم
برگردیم به جنوب
با چمدانی از شمال
باران را بباریم
بر تن نخلهای سوخته
زیتون زیتون دانه بپاشیم
در خاکریزها
سفیدرود بریزد توی شط
مرز را آب ببرد
باد متجیل نیانبان بنوازد
در نخلستان
خرماها بریزند توی تمام سفرهها
کبوترها بال بزنند
آنقدر بال
که موشکها منحرف شوند
از شهر و از سنگر
و به زنانی که پشت برقع
مویه میکنند
بگوییم بس است
هلهله کنید
خلخالها و النگوها را
به صدا دربیاورید
نمیبینید؟
سور و ساط به پاست
میان جشن
ساعت بخوابد
من بخوابم
و هیچکدام دیگر
بیدار نشویم
از مجموعه شعر: لکهی ۱۷۰سانتی
نشر: سیب سرخ
سال ۱۴۰۰
نظرات