از دکترای احمدینژاد تا دهنگشادی عبدالستار دوشوکی؛ وقتی دو «دکتر» یک زبان دارند
سال ۱۳۸۸، محمود احمدینژاد—«دکتر» پرادعای ریاستجمهوری—در اوج اعتراضات مردمی به نتایج انتخابات، معترضان میلیونی را «خس و خاشاک» نامید. این جمله در حافظهٔ سیاسی ایران بهعنوان نمونهای آشکار از تحقیر مخالف بهجای پاسخگویی ثبت شد. امروز، عبدالستار دوشوکی—که او هم «دکتر» خوانده میشود—در مقالهای منتشرشده در وبسایت اتحاد کارگری (لینک مطلب)، با همان منطق و همان لحن، مشروطهخواهان را «بیسواد»، «دهاتی» و «رعیتمآب» خطاب میکند. تنها فرق اینجاست که احمدینژاد از پشت تریبون رسمی حکومت این کار را میکرد، و دوشوکی از پشت میز امن خارجنشینی و با ژست «اخلاق سیاسی».
زبان تحقیر؛ ابزار کهنه قدرت و حذف
در علوم سیاسی، برچسبزنی و تحقیر مخالف (Political Humiliation) یکی از روشهای کلاسیک اقتدارگرایان برای بیاعتبار کردن منتقدان است. هدف روشن است:
همانطور که احمدینژاد با عبارت «خس و خاشاک» خواست مشروعیت اعتراضات را نابود کند، دوشوکی نیز با تعابیری چون «بیسوادی، بلاهت و حماقت طرفداران سلطنت» تلاش دارد جای نقد منطقی را با بیاعتبارسازی هویتی پر کند.
دفترچه اضطرار و تفسیر معکوس دوشوکی
دوشوکی در نقد خود، «دفترچه اضطرار» را بهعنوان طرحی برای تضمین بقای سپاه، وزارت اطلاعات و نهادهای امنیتی معرفی میکند. او به صفحات ۲۶، ۶۸، ۷۰ و ۷۴ استناد میکند و مینویسد این سند «عفو عمومی» و «ادغام بهجای انحلال» را پیشنهاد کرده است. اما این برداشت، تصویری ناقص و جهتدار از مفهومی است که در ادبیات گذار سیاسی بهعنوان عفو مشروط و عدالت انتقالی شناخته میشود—مدلی که در گذارهایی مانند آفریقای جنوبی و اسپانیا اجرا شد.
هدف چنین طرحهایی، جلوگیری از خلأ امنیتی و فروپاشی ناگهانی کشور در دورهٔ گذار است، نه مصونیت دائمی برای عاملان سرکوب. «ادغام» هم در ادبیات اصلاح بخش امنیتی (Security Sector Reform) به معنای بازآموزی، تغییر مأموریت و پالایش نیروهاست، نه حفظ بیچونوچرای ساختار قبلی. نادیده گرفتن این جزئیات، نقد را به تحریف بدل میکند.
تکرار مغالطهٔ «گناه بهواسطهٔ ارتباط»
این اولینبار نیست که دوشوکی از مغالطهٔ «گناه بهواسطهٔ ارتباط» استفاده میکند. در مقالهٔ قبلی، به پروندهٔ قاچاق مواد مخدر در کانادا اشاره کرد که متهم آن خود را «سلطنتطلب» معرفی کرده بود. او با بهرهگیری از همین بهانه، تلاش کرد این ماجرا را به کل جریان سلطنتطلب تعمیم دهد—دقیقاً همان روشی که رسانههای امنیتی جمهوری اسلامی در تخریب مخالفان به کار میبرند.
پاسخ روشن به این روش، برگرداندن آینه به سمت خودش است: اگر همین منطق را به کار بگیریم، کافی است به تاریخ معاصر بلوچستان نگاه کنیم. از عبدالمالک ریگی و جندالله گرفته تا جیشالعدل و جبههٔ آزادیبخش بلوچستان—گروههایی که افرادی از همین منطقه در آنها دست به ترور، بمبگذاری، گروگانگیری و قاچاق زدهاند. آیا این به معنای «تروریست بودن همهٔ بلوچها»ست؟ قطعاً نه. این گزاره هم بیاساس است، هم توهینآمیز، هم ظالمانه. اکثریت مردم بلوچ، شریف، صلحجو و قانونمدارند.
تناقض آشکار اینجاست که خود دوشوکی سالها چنین تعمیمهای ناعادلانه را علیه مردم بلوچ محکوم کرده و آن را ابزار تبلیغاتی حکومت دانسته، اما امروز، در مواجهه با سلطنتطلبان، همان شیوه را شخصاً به کار میگیرد.
پرسشهایی که بیپاسخ ماندهاند
آقای دوشوکی، این همه عصبانیت از چیست؟
اگر به قول شما، این افراد «بیسواد»ند، چه خطری دارند که اینهمه انرژی برای تحقیرشان صرف میکنید؟
آیا نگرانیتان سقوط جمهوری اسلامی است یا رویکارآمدن رهبریای مانند رضا پهلوی؟ اگر دومین مورد است، پس رفتار شما عملاً به بقای همان نظامی کمک میکند که میگویید با آن مخالفید.
نتیجهگیری
شباهت گفتمانی احمدینژاد در سال ۸۸ و دوشوکی در مقالهٔ اخیر، اتفاقی نیست. هر دو از زبان تحقیر برای حذف مشروعیت مخالفان استفاده میکنند. این زبان، شکافها را عمیقتر و راه گذار دموکراتیک را دشوارتر میکند. اگر هدف، آزادی ایران است، راه آن از نقد مبتنی بر شواهد و گفتوگو میگذرد، نه از «خس و خاشاک» گفتن و «بیسواد» خواندن.
ارشان آذری
https://www.etehad-k.com/farsi/?p=38486
نظرات