این روزها مطالبی در ارتباط با رفت و آمد توریست ها به «خانه های عفاف» در شهرهای عمدتا زیارتی فاش و در برخی نشریات بازتاب داشته که نشان از فاجعه ی دیگری ست که انقلاب اسلامی بر سر ایران و ایرانی آورده است. بر اساس گزارشی که چند روز پیش روزنامه شهروند آن را منتشر کرده، فقط در شهر مشهد بیش از 6 هزار «مسافرخانه ی غیر مجاز» وجود دارد که «پذیرای توریست هایی از کشورهای مسلمان هستند». در این نوع خانه ها، دلالان با خیال راحت و در مقابل چشمان حکومتی که تا اعماق زندگی حتی خصوصی مردمان را کنترل می کند، به فروش آزاد سکس مشغولند.

حتی اخیرا یکی از معاونین سازمان میراث فرهنگی و گردشگری نیز به شکلی ضمنی این نوع گردشگری را، که بر اساس فروش سکس می باشد، تایید کرده است. محمد محب خدایی، با اشاره به پایین رفتن ارزش ریال به خبرنگاران گفته است که: «ورود گردشگر از عراق 90 درصد رشد داشته و سفر اهالی جمهوری آذربایجان به ایران هم 70 درصد بیشتر شده است. افغان‌ها نیز 40 درصد بیشتر به ایران سفر کرده‌اند، این رشد در سه حوزه ی زیارت، سلامت و تجارت بوده است.»

شهروند می نویسد:« اما اینها تمام اهدافی نیست که مسافران عراقی را به ایران می‌کشاند. گردشگری ایران، اگر چه همیشه به واسطه میراث فرهنگی غنی و همچنین اماکن مهم زیارتی، مطرح بوده اما حالا، ابعاد تازه‌ای از تخلفات، این صنعت را به حاشیه کشانده است... گزارش‌ های فعالان گردشگری نشان می‌دهد که بعضی از زائران عراقی محل اسکان شان را به شرط حضور زنی برای ازدواج موقت [صیغه] انتخاب می‌کنند و براحتی راهی این مکان‌های اقامتی غیرمجاز [خانه های عفاف] می‌شوند».

سابقه ی خانه های فروش سکس

بیست سال پیش، وقتی رفسنجانی، رییس جمهور وقت رژيم اسلامی، از «صیغه» به عنوان «راهکاری برای مقابله با مشکلات جنسی جوانان» نام برد، و آن را به جوانان توصیه کرد، اين امر برای مردمان ایران، به ويژه نسل جوان و طبقه متوسط تحصیل کرده حکم یک شوک را داشت. «صیغه» برای نسلی که کودکی و جوانی اش در ایران مدرن شده ی دوران پهلوی ها و در فضای بدست آوردن حقوق و آزادی های زنان گذشته بود، نوعی تحقیر و اهانت به زن بحساب می آمد. و به همین دلیل، در بدو امر، اعتراض ها و برخوردهای مردمان با توصیه ی رفسنجانی و، در پی آن، به هیجان آمدن آیت الله ها و ملاها چنان بود که حکومتی ها ظاهرا جا زدند در حالی که از آن پس قضیه صیغه را به طور جدی دنبال کردند.

متاسفانه، در همان زمان، تعدادی از زنان که خود را «فمنیست اسلامی» می نامیدند، و حتی تنی چند از زنان فمنیست مشهور خارج کشوری، آن پيشنهاد را به عنوان راهی برای ارتباط آزاد بین زن و مرد، که پس از انقلاب اسلامی به شدت تحت کنترل قرار گرفته بود مفید تشخیص دادند.

یادم می آید در همان روزها و در یک برنامه تلویزیونی، وقتی با صراحت صیغه را نوعی «تن فروشی مذهبی» نامیدم برخی گفتند این اهانت به اسلام است. اما من خطاب به آن ها می گفتم: «اگر از هم اکنون مقابل این فاجعه ی ضد انسانی نایستید فردا دختر دوازده - سیزده ساله ی شما دست مردی را ،که تن خود را به او فروخته، می گیرد، و به خانه می آورد و در مقابل اعتراض شما هم می گوید: مگر کاری خلاف شرع و قانون کرده ام؟»

ولی اکنون صادقانه اعتراف می کنم که در آن زمان به باورم هم نمی آمد که روزی شاهد وجود هزارها خانه ای باشیم که زنان سیاه روز ایرانی رسماً در آن به تن فروشی مشغولند.

شروع راه اندازی خانه هایی برای تن فروشی مذهبی

از همان زمان بدبختی شروع شده بود. با همه ی مخالفت هایی که از سوی مردمان پیشرفته و با فرهنگ نسبت به این حکم ضد انسانی بوجود آمد، اولا صیغه رسما به عنوان یک قانون مورد استفاده برخی از مردان متاهل قرار گرفت و سپس حکومتی ها، به وسیله ی عوامل شان، با راه اندازی خانه هایی در سراسر ایران به عنوان «خانه ی عفاف» تن فروشی را رسمی کردند. سال های اول راه اندازی این خانه ها را به گردن «افراد مشکوک» می انداختند و بعد دیگر ابایی نداشتند که از این خانه ها یکی پس از دیگری در سراسر ایران شروع به کار کند.

يعنی، آن ها که در ابتدای انقلاب محله ی بسته ی «شهرنو» را - که تنها در یک گوشه ای از تهران بود، و رفت و آمد در آن به سختی انجام می گرفت - به آتش کشیدند و معدود زنان بدبخت و بینوای آن را به زندان انداختند، یا سوزاندند و کشتند. حالا خودشان شهرنو را در سراسر ایران به پا کرده و زنان و حتی دختران زیر سن قانونی را که از لحاظ مالی در تنگنا بودند و يا موهومات مذهبی را حکم شارع می دانستند تشويق به تن فروشی «رسمی و شرعی» می کنند.

صیغه و مذهب اسلام

صیغه، یا متعه (لذت بردن)، معامله ی مالی کوتاه مدتی در مذهب شیعه است. يعنی این رابطه، مثل هر معامله ی شرعی، از ابتدا باید هم مدت اش معلوم باشد و هم مبلغی که برای آن از سوی زن خواسته می شود.

جز شیعیان، بقیه ی انواع مسلمانان، این نوع رابطه را زشت و حرام می دانند. و فقط در عالم تشیع اثنی عشری است که زنان مجرد می توانند به هر تعداد باری که دل شان خواست تن خود را بفروشند و مردان مجرد یا متاهل می توانند به هر تعداد باری که دل شان خواست تن زنی را بخرند. در دوران رژيم جمهوری اسلامی برخی از آیت الله هایی این نوع خرید و فروش تن را حتی کاری واجد «ثواب» اعلام کرده و زنان را رسما به این نوع تن فروشی تشویق می کنند.

قانونی شدن صیغه در قوانین جمهوری اسلامی

صیغه در سال 1391 (یعنی شش سال قبل) از نظر قانونی هم رسمیت پیدا کرد و در ماده 21 قانون حمایت خانواده «نکاح موقت بر اساس احکام شریعت و قانون مدنی» جایز شناخته شد. بر اساس این قانون، صیغه نیازی به تایید و ثبت قانونی ندارد و با رضایت طرفین و ذکر کلماتی به فارسی یا عربی انجام می شود. در این قانون گفته شده که ثبت آن در سه حالت الزامی است: باردار شدن زوجه، توافق طرفین، شرط ضمن عقد.

در عین حال سن زنان و یا اجازه پدر و مادر (که در ازدواج مطرح است) در این رابطه مطرح نیست و هر زن «غیر باکره ای» با هر سنی می تواند تن خود را به هر کسی که می خواهد بفروشد.

زنانی که بیشترین چوب قانون صیغه را می خورند

هنوز و همچنان، و پس از بیست سال تشویق حکومتی ها برای توسعه و گسترش چنین قانون ضد بشری، زنان و مردان تحصیل کرده و با فرهنگ و باورمند به حقوق بشر این قانون را اهانت به انسان می دانند. حتی جوان هایی که می خواهند با هم ارتباط عاشقانه داشته باشند تن به این قانون نمی دهند و نام رابطه ی طبیعی و انسانی خود را، که نه بر اساس پول و صرفاً بر اساس علاقه است، «ازدواج سپید» گذاشته اند. این جوان ها بارها حتی وقتی که به وسیله ی ماموران دستگیر می شوند حاضر نیستند بگویند که صیغه شده اند، و چوب بازداشت و حتی شلاق را به جان می خرند که نام و آبرویشان در خطر نیفتد.

در واقع بیشترین کسانی که صیغه را پذیرفته اند چند گروه هستند:

1ـ مردان هرزه ای که با داشتن همسر می خواهند رابطه ی جنسی با زنان تن فروش داشته باشند. و یا مردان مجردی که به دلیل نیازهای جنسی و نداشتن یار و همراهی طبیعی دست به خرید سکس می زنند.

2ـ زنان تن فروشی که در هر جامعه ای وجود دارند و «خرید و فروش تن» را حق خود می دانند و صیغه شدن را نه به دلیل شرعی که به دلیل ترس از مجازات پذیرفته اند.

3ـ زنان مذهبی ناآگاهی که، به خاطر باور به تبلیغات حکومتی، صیغه شدن را واجد «ثواب» می دانند که هم «لذتی مشروع» برایشان محسوب شده و هم از آن نفعی مادی می برند.

4ـ زنان فقیری که نان آور خانه و سرپرست بچه هایشان هستند و چون امکان کار شرافتمندانه پیدا نکرده اند از ناچاری به تن فروشی «صیغه» پناه برده اند.

در واقع دو گروه سوم و چهارم بیشترین قربانیان «تجارت سکس» ی هستند که سال هاست جمهوری اسلامی از این نوع تجارت زیر نام «گردشگری حلال» و برای آوردن مردان کشورهای اسلامی به ایران بهره می برد.

گردشگری حلال

«گردشگری حلال»، با تعریفی که خود طرفداران آن مطرح می کنند، نوعی گردشگری است که کارکردش بر بنياد جدا سازی انسان ها از هم و تفکیک آن ها به مسلمان و غیر مسلمان است و، بدتر از آن، بصورتی غیر مستقیم گردشگری را به دو شعبه ی حلال و حرام تقسیم می کند.

بجز در برخی از سایت های ایران و گفته های مسئولین سازمان میراث فرهنگی و گردشگری، که با آب و تاب تمام درباره ی توريسم حلال می نویسند و می گویند، تنها در اندک سایت هایی غیر فارسی از این نوع گردشگری نامی برده می شود با این توضیح که:

«گردشگری حلال یکی از زیرشاخه های گردشگری دینی است که مخصوص خانواده های مسلمانی درست شده که تابع شریعت اسلام اند».

در توضیح آینده ای که برای این نوع گردشگری پیش بینی می شود، می گویند:

«گردشگران حلال در هتل های مخصوص جای می گیرند؛ هتل هایی که الکل و گوشت خوک در آنها سرو نمی شود، استخر و ورزشگاه زنانه - مردانه دارند، و در آنها زنان از حجاب اسلامی استفاده می کنند؛ و احتمالاً نماز خانه هم دارند. پیش بینی می شود که هواپیماهایی نیز به سرويس هواپیماهای عمومی اضافه خواهند شد که علاوه بر الکل و گوشت خوک، گوشت های غیر حلال ديگر را نيز در لیست غذاهاشان نداشته باشند، هنگام نماز را اعلام کنند، قرآن هایی در جیب جلوی صندلی مسافران قرار دهند، به عنوان برنامه های سرگرم کننده ويدئوهای مذهبی نمايش دهند».

و به نظر می رسد که جمهوری اسلامی مورد «صیغه» و یا بهره برداری از زنان را به صورتی «شرعی و حلال» به لیست بالا اضافه کرده است، زیرا همه چیز حاکی از آن است که مسئولین حکومتی کاملا از این نوع «پذیرایی حلال» با خبرند.

چند روز پیش خبرآنلاین در گزارشی نوشت: «در حالی که هتل‌های رسمی و معتبر از پذیرش زوج‌هایی با ترکیب مرد خارجی و زن ایرانی (و حتی شرعی) منع شده‌اند، بخشی از زائران خارجی، به‌ویژه عراقی‌ها، در منازل شخصی اسکان یافته و در نقاط مختلف شهر پراکنده شده‌اند؛ منازلی که نه مجوز فعالیت دارند و نه بر آنها نظارت می‌شوند.»

اما در همین گزارش گفته شده که: «بنا بر اعلام مسئولان دولتی [این خانه ها] بیش از 5 هزار واحد است». در واقع این خود نشان می دهد که دولت کاملاً بر این خانه ها نظارت دارد.

در عین حال، محمد قانعی فر، رییس اتحادیه هتلداران، نیز حضور زوار عرب را در مسافرخانه ها [خانه های عفاف] تایید می کند زیرا «در شهرهایی مثل مشهد و قم که زائرپذیر هستند، مراوده و مراجعه افراد غیرایرانی به خصوص عرب‌ خیلی بیشتر مشهود است». او می‌گوید: «در یک ماه اخیر حضور گردشگران خارجی به‌ویژه عراقی‌ها در مشهد بسیار رونق گرفته و این امر رونق هتل‌ها را به دنبال داشته است. این در حالی است که تا پیش از این همکاران ما داشتند متضرر می‌شدند و با این روند جلوی این ضرر گرفته شد»!.

نشریات ایرانی هم اکنون از گزارش سه سال پیش نشریه «گاردین» می گویند که مدعی وجود سکس توریستی در شهر مشهد شده بود. این گزارش که به حضور زوار عراقی در مشهد می‌پرداخت از تن ‌فروشی در این شهر گفته بود.

قانعی فر می گوید: «نام ایران میان عراقی‌ها بد مطرح می‌شود، مثل همان نگاهی که خیلی از ایرانی‌ها به تایلند دارند. این موضوع اگرچه بارها تکذیب شده اما حالا معتقدیم که باید درباره‌اش صحبت کرد. این مسأله را در جلسات رسمی هم مطرح کرده‌ایم. با این حال متاسفانه نمی‌شود آشکارا با این مشکل برخورد کرد، چراکه مجبوریم سرمایه‌گذاری در بخش گردشگری را فعال نگه داریم. با شرایط فعلی مملکت ما و مشکلاتی که وجود دارد، این حاشیه‌ها هم دور از انتظار نیست. در این‌باره نیازمند تصمیمات جمعی و گروهی هستیم و باید تمام جوانب در نظر گرفته شود. شرایط خاصی است، باید دید کدام تصمیم به نفع کشور است».

می بینیم که رییس هتلداران نیز همچون دیگر دست اندرکاران مملکتی از وجود این نوع تن فروشی علنی و زیر نظر دولت با خبر است اما حذف آن را با «منافع کشور» در تضاد و موجب نگرانی می بیند.

شکوه میرزادگی

28 آگوست 2018