ایرانیان بسیاری در مخالفت با کشتار در "سرزمین مقدس" صدای خود را بلند کرده اند. ضدیت با کشتار انسان و خصوصاً انسانهای بی دفاع یکی از نمادهای انسانیت است.

اینکه برخی از این صداها که بر خلاف درون ایران در خارج کشور که از آزادی برخورداند تنها برای کشتار در نوار غزه بلند میشود و نه برای کشتارهای چندین و چند هزار نفری دیگر در ایران، سوریه، عراق و ... یا ستم بی امان به ایرانیان و افغانان مهاجر در ایران هدف این چند سطر نمیباشد. 

غرض عرض این مطلب است که ایرانیان درون کشور با شعار "نه غزه نه لبنان" خوب درک کرده اند که انساندوستی حضرات ٣۵ سال حاکم بر ایران در مواردی عود میکند که با اهداف سیاسی ضد بشری آنان خوانایی داشته باشد.

برای نمونه، آپارتاید جنسیتی/دینی ، قهرمان جهان در اعدام انسانها و خصوصاً نوجوانان بودن، قطع اعضاء سالم بدن انسانها و شلاق زدن آنان  و یا  در سوریه با بعثی ها و تروریستهای حزب الله مشغول قتل عام هزاران مردم بی دفاع سوری، حتی با مواد شیمیایی و بمبهای بشکه ای، از انساندوستی خبری نیست.

به عبارت دیگر؛ قباحت دفاع از کشتار انسانهای بی دفاع در غزه و یا هر جای دیگر  کمتر از پلشتی انساندوستی موضعی است، چون مدافع کشتار دستش را رو کرده و انساندوست موضعی با اهداف پلید پشت اجساد قربانیان پنهان میشود و قربانیان را دوباره قربانی میکند.  

 خواستۀ "نه غزه نه لبنان" ایرانیان درون کشور به معنی عدم انساندوستی  نیست، بل، عدم شراکت با حضرات در سیاستهای ضد بشری آنان است.  بیدلیل نیست که این نکته سنجی ایرانیان در "نه غزه، نه لبنان" شده خار در گلوی همه جناحهای حضرات. برای نمونه اینجا و اینجا.  این هم سردار محمدرضا نقدی٬ رئیس سازمان بسیج که گفته: ‌

"عده‌ای در کشورمان به‌اندازه یهودیان نیویورک شرافت و انسانیت ندارند و شعار نه غزه و نه لبنان سر می‌دهند."

 

دور نیست، رهایی اصلاً دور نیست.

"تنها حقیقت است که رهایی میبخشد"

 

تبریک

 

عکس بالا، فلسطینیان در یرموک سوریه که توسط بعثی ها و همدستان اعزامی از ایران و لبنان به اینروز افتاده در صف دریافت لقمه ای نان.