از بخش سوم گزارش تحقیقی خبرگزاری رویترز در باره امپراتوری مالی شخصی رهبر مادام العمر، قدر قدرت و غیر منتخب فاشیست های "اصلاح طلب" و غیره که گزارش تخمین میزند ارزش آن بیش از ۹۵ میلیارد دلار میباشد:
"بر طبق وبسایت خامنهای رهبر جمهوری اسلامی در سال ٢٠١٠ در قم طی سخنانی گفته است:
این ملت سالهای سال اینجور زیر فشار حکومتهای مستبد و فاسد و دیکتاتور و ثروتطلب زندگی کرده؛ پدر شاه در هر کجای کشور که یک ملک آباد بود، آن را به اسم خودش کرده بود.....ثروت جمع کردند، املاک جمع کردند، جواهرات جمع کردند."
با نظر به پند حافظ که: "کار بد مصلحت آنست که مطلق نکنیم"، غرض از این چند سطر مقایسه مال اندوزی رضا شاه با حضرات ریز و درشت نظام فاشیستهای "اصلاح طلب" و غیره نمیباشد که محتملاً فقط یک رقم دزدی ۳ میلیارد دلاری برملا شدۀ دو سه سال پیش خاوری و شرکاء بیش از مجموع ثروت پهلویها، اقوام و نزدیکان آنان میباشد.
هدف طرح این سئوال است:
چرا چپولان که همچنان در باره مال اندوزی پهلویها اعتراض کرده و دائماً نق میزنند، در باره غارت ایران توسط حضرات اغماض میکنند؟
"تنها حقیقت است که رهایی میبخشد"
تبریک
پ.ن. به اینجا هم سرکی بکشید.
کارتون بالا؛ نیک آهنگ کوثر
زمانی که آدولف رضا خان از یک قزاق دون پایه تبدیل به بزرگترین زمیندار کشور شد، نه فقط جمعیت کشور یک چهارم میزان کنونی بود، غیر از زمین و منابع طبیعی اقلام چندان دیگری برای دزدی های آدولف رضا خان و خاندان نه چندان محترمش وجود نداشت. همچنان که برای همگان روشن است حتا نام این به اصطلاح "خاندان پهلوی" نیز دزدیده شده از یک خانوادهء دیگر بود.
با تشکر از فرد خان عزیز برای یادآوری "شاهکارهای" سلطنتی ایران، در این صبح شنبه، قسمتی از شعر طولانی "قصیده برای انسان ماه بهمن" تقدیم میشود به شما و خوانندگان گرامی. به قول فرنگیها "اینجوی ایت"
"
.
.
.
و شعر زندگي هر انسان
كه در قافية سرخ يك خون بپذيرد پايان
مسيح چارميخ ابديت يك تاريخ است.
و انسان هائي كه پا در زنجير
به آهنگ طبل خون شان مي سرايند تاريخ شان را
حواريون جهانگير يك دينند.
و استفراغ هر خون از دهان هر اعدام
رضاي خود روئي را مي خشكاند
بر خر زهرة دروازة يك بهشت.
و قطره قطرة هر خون اين انساني كه در برابر من ايستاده است
سيلي ست
كه پلي را از پس شتابندگان تاريخ
خراب مي كند
و سوراخ هر گلوله بر هر پيكر
دروازه ئي ست كه سه نفر صد نفر هزار نفر
كه سيصد هزار نفر
از آن مي گذرند
رو به برج زمرد فردا.
و معبر هر گلوله بر هر گوشت
دهان سگي ست كه عاج گرانبهاي پادشاهي را
در انواليدي مي جود.
و لقمة دهان جنازة هر بي چيز پادشاه
رضاخان!
شرف يك پادشاه بي همه چيز است.
و آن كس كه براي يك قبا بر تن و سه قبا در صندوق
و آن كس كه براي يك لقمه در دهان و سه نان در كف
و آن كس كه براي يك خانه در شهر و سه خانه در ده
با قبا و نان و خانة يك تاريخ چنان كند كه تو كردي، رضا خان
نامش نيست انسان
نه، نامش انسان نيست، انسان نيست
من نمي دانم چيست
به جز يك سلطان!
.
.
.
"
همانطور که در بلاگ عرض شد؛ آفتاب آمد دلیل آفتاب.