رو رو که نه ای عاشق ای زلفک و ای خالک / ای نازک و ای خشمک پابسته به خلخالک
با مرگ کجا پیچد آن زلفک و آن پیچک / بر چرخ کجا پرد آن پرک و آن بالک
ای نازک نازک دل دل جو که دلت ماند / روزی که جدا مانی از زرک و از مالک
اشکسته چرا باشی دلتنگ چرا گردی / دل همچو دل میمک قد همچو قد دالک
تو رستم دستانی از زال چه می ترسی / یا رب برهان او را از ننگ چنین زالک
من دوش تو را دیدم در خواب و چنان باشد / بر چرخ همی گشتی سرمستک و خوش حالک
می گشتی و می گفتی ای زهره به من بنگر / سرمستم و آزادم ز ادبارک و اقبالک
درویشی وانگه غم از مست نبیذی کم / رو خدمت آن مه کن مردانه یکی سالک
بر هفت فلک بگذر افسون زحل مشنو / بگذار منجم را در اختر و در فالک
من خرقه ز خور دارم چون لعل و گهر دارم / من خرقه کجا پوشم از صوفک و از شالک
با یار عرب گفتم در چشم ترم بنگر / می گفت به زیر لب لا تخدعنی والک
می گفتم و می پختم در سینه دو صد حیلت / می گفت مرا خندان کم تکتم احوالک
خامش کن و شه را بین چون باز سپیدی تو / نی بلبل قوالی درمانده در این قال