این بلاگ اول در ایرانوایر پست شد.

چند سال پیش در سفری به بوداپست سواراتوبوس تور شهری شدم تا با نقاط تاریخی پایتخت مجارستان آشنا شوم. درمرکز شهر، اتوبوس در برابر بنای بزرگی توقف کرد که معلوم بود محل عبادت است. معماری‌اش بیش‌تر شرقی به‌نظر می‌رسید. اول فکر کردم مسجد است ولی کنیسه بود؛ «کنیسه خیابان دوهنی» ، بزرگ‌ترین در اروپا و دومین در دنیا. فرصت نشد آن را از نزدیک ببینم.

حالا چند ماهی است که در نزدیکی محله قدیمی یهودیان بوداپست زندگی می کنم و حداقل هفته‌ای یک بار از کنار این کنیسه می‌گذرم. بالاخره چند روز پیش تصمیم گرفتم بروم داخل. پیش از این به یک کنیسه دیگر رفته بودم. معبد مدرنِ ساده‌ای بود در شهر «آلبوکرکی» در آمریکا. ولی کنیسه ۱۵۴ ساله بوداپست چیز دیگریست. معماریِ سنتیِ سالنِ اصلیِ  آن باشکوه و زیباست. به‌کارگیری رنگ‌های آبی آسمانی و صورتی در تزیین گنبد و سقف، لطافت خاصی به آن می‌دهد ولی این احساس خوب دوام ندارد.

بخش عمده تور این معبد به واقعه «هلوکاست» و تأثیر آن بر جامعه یهودیان مجارستان اختصاص دارد؛ جامعه‌ای که زمانی یکی از پرجمعیت‌ترین و برجسته‌ترین در اروپا بود. درمیان همه وقایع غم‌انگیز جنگ جهانی دوم، کشتار یهودیان مجارستان جزو هولناک‌ترین است. بیش از نیم میلیون یهودی این کشور به گونه‌های مختلف جان خود را از دست دادند. در اواخر جنگ ۴۳۷ هزار نفر از آن ها را با قطارهای باربری به اردوگاه «آوشویتس» منتقل و در اتاق‌های گاز خفه کردند. به آوشویتس رفته‌ام، دیده‌ام چه جهنمی است.

امروز جمعیت یهودیان مجارستان از حدود ۸۵۰ هزارنفر در اوایل جنگ جهانی دوم، به حدود ۱۲۰ هزار نفر کاهش پیدا کرده. حتی در محله یهودیانِ بوداپست، یهودیان اکثریت را تشکیل نمی‌دهند. این در حالی است که در اوایل قرن بیستم، نزدیک به یک چهارم ساکنان این شهر یهودی بودند. در ۱۹۲۰، بیش‌تر صاحبان صنایع، حدود نیمی از دانشجویان، بیش‌تر پزشکان، نیمی از وکلا و یک سوم از روزنامه نگاران و موزیسین‌های مجارستان یهودی بودند.

وقتی تاریخچه هزار ساله یهودیان این کشور را برای نوشتن این مطلب می‌خواندم، پر بود از موارد سرکوب و بدرفتاری از سوی حاکمان مسیحی یا کشورگشایان مسلمان. همه به‌خاطر اختلاف‌های دینی، یا به بهانه مجازات یهودیان «اخلال گر»، در شرایطی که قدرت همیشه در اختیار اکثریت غیر یهودی بوده. این یهودی ستیزی در طول قرن‌ها در سراسر اروپا نیز به گونه‌های مختلف وجود داشته.

در چنین شرایطی است که در اواخر قرن نوزدهم جنبش صهیونیسم به‌منظور ایجاد کشوری مستقل برای یهودیان شکل می‌گیرد و یکی از بنیان‌گذاران آن کسی نیست جز «تئودر هرتزل» که در بوداپست، در خانه‌ای که بعدها جزیی از بنای «کنیسه خیابان دوهنی» شد، به‌دنیا آمد.

سعی می‌کنم در کوچه و خیابان‌های این محله، جایی که در اوج یهودی‌ستیزی روزانه هزاران نفر را به قتل‌گاه بردند، اولین تفکرات بازگشت به «خانه یهودی» مطرح شد و به ایجاد اسراییل و اخراج فلسطینی‌ها انجامید، از ماهیت آدم‌ها، تاریخ و حوادث معاصر سر در بیاورم. تنها نتیجه‌ای که به آن رسیده‌ام این است که چه راحت می‌توانیم به‌خاطر عقیده، دیگران را حذف و نابود کنیم.