گل گلاب

تهران حدود ۱۵ میلیون نفر جمعیت دارد. از این تعداد حداقل ۱۲ ملیون نفر گوشی هوشمند دارند و در شبکه های مجازی فعالند. اخبار روز مملکت توسط شبکه های مجازی داخلی و خارجی به سرعت بازنشر می شود و کمتر کاربری از اخبار داغ بی اطلاع است.

دو هفته قبل خبر ساخت مسجد در پارک قیطریه جنجالی شد. انتقاد ، تحلیل و اعتراضات زیادی در خصوص برنامه شهرداری در قطع درختان پارک و ساختن مسجد انجام شد. کارزاری در فضای مجازی ایجاد شد تا با امضا کردن آن توسط شهروندان اعتراض مردم تهران را به گوش مدیران شهری برسانند.

از جمعیت ۱۲ ملیونی تهران فقط ۱۴۵ هزار نفر به خودشون زحمت دادند برای حفاظت از فضای سبز شهر و جلوگیری از شکل گیری دیکتاتوری در مدیریت شهری در این کارزار شرکت و متن را امضا کنند‌. مشارکت در این حرکت اعتراضی به کمتر از یک دقیقه زمان در فضای مجازی نیاز داشت و هیچ هزینه ای هم نداشت.

امروز لیستی از بودجه پیشنهادی دولت برای نهادهای فرهنگی مذهبی منتشر شد.

۶۷ هزار میلیارد تومان بودجه برای بیست نهاد فرهنگی و مذهبی در نظر گرفته شده است.

از کل این بودجه ی کلان ۶۹ میلیارد تومان برای بنیاد سعدی و ۱۰۴ میلیارد تومان برای فرهنگستان زبان فارسی درنظر گرفته شده (این دو موسسه فرهنگی هم زیر نظر آقای حداد عادل و انقلابیون است).

مابقی ۶۶۸۳۰ میلیارد تومان بودجه فقط و فقط به نهادهای مذهبی که در تصرف کامل انقلابیون ولایی ، بسیجی و سینه چاک حکومت قرار دارد اختصاص یافته است.

کلا برای ج اسلامی چیزی بنام فرهنگ و تاریخ ایران وجود ندارد و کل منابع و رسانه های کشور در اختیار تبلیغ ایدئولوژی های حکومت دینی است و ملت به خودی و غیر خودی طبقه بندی شده اند.

از اول انقلاب تا امروز ج اسلامی حداقل ۲ هزار میلیارد دلار فروش نفت و گاز و مواد معدنی داشته است. و این مبلغ جدای از درآمدهای داخلی و مالیات و گمرک و... هست.

خروجی و محل هزینه این ثروت افسانه ای و کلان کجاست و چرا زیرساخت های مملکت هر سال بدتر از سال قبل شده است و ملت هرروز فقیر تر و بدبخت تر؟

هر هفته اخباری از دزدی های کلان و اختلاس های نجومی منتشر می شود و آخر سر هیچکس نمی داند سرنوشت این دزدها و اختلاسگران و ثروت های کلانی که بالا کشیده اند چه شده است.

هر از گاهی اخبار اعدام و حبس منتقدان حکومت منتشر می شود و حکومت درباره این اعدام ها به هیچ کس پاسخگو نیست و هر اعتراضی به این احکام با خشونت و حبس و... سرکوب می شود.

جدیدترین خبر در این زمینه مربوط به حکم اعدام توماج صالحی هست.

انتخابات به انتصابات تبدیل شده و مشارکت ملت در همین انتخابات مهندسی شده و انتصابی در پایبن ترین حد ممکن هست و اقلیتی محض درحال حکومت بر اکثریت مطلق جامعه ایران هستند.

این اقلیت با زور و اجبار سبک زندگی و اعتقادات خودشان را به ملت دیکته می کنند و ملت باید به خواست این اقلیت زندگی کند.

تمامی منابع و منافع و پست های خرد و کلان مملکت در ید همین اقلیت محض قرار دارد و نظر و منافع و سهم اکثریت جامعه از منابع مملکت برای این حضرات مهم نیست.

مهاجرت نخبگان به مرحله فرار کارگر و پرستار و کشاورز رسیده و اقشار متوسط درحال فرار از کشور و پناه بردن به دیگر کشورها هستند.

کشور مورد هجوم افاغنه قرار گرفته و شهرها پر از افغانی شده است و هر روز اخبار زیادی از جرم و جنایات این افراد منتشر می شود و طالبان هرروز نسبت به ایران گستاختر می شود و صدایی از دولت و ملت بابت حضور این حجم از افغانی و نابودی منابع یارانه ای مملکت در نمی آید.

تمام توضیحات فوق را دادم تا عرض کنم:

جامعه ایران به یک خمودگی و زوال تاریخی وحشتناک مبتلا شده است و نسبت به این حجم از ویرانی و بی عدالتی و نابودی مملکت و منابعش هیچ عکس العملی ندارد.

به توسری خوردن و در فقر و فلاکت اجباری زیستن عادت کرده است و آزادی خواهی و عزت و شرف خودش را فراموش نموده است.

اتفاقاتی که این سال ها در مملکت رخ داده است بی شباهت به دوران سیاه هجوم مغولان و روزگار تباه سقوط امپراتوری صفوی نیست.

تشابه این سه دوره به سکوت ملت در مقابل این حجم از بی عدالتی و ظلم و غارت منابع مملکت توسط اقلیتی محض و مهاجم است.

از این ملت سرافکنده و عاشق بدبختی و فقر ، ظلم پذیر ، طرفدار ظالم ، بی توجه نسبت به ویرانی مملکت ، ساکت در مقابل غارت منابع عمومی و... چه توقعی می توان داشت؟

چگونه به چنین ملتی می توان امیدوار بود که به رها شدن از بند ظلم و ستم و غارت و رسیدن به رفاه و آزادی و آبادی اقدام کند؟

این سرزمین و مردمانش به نفرینِ سیاهِ هزار طلسم دچار شده اند...