قسمت اول. قسمت دوم.
کجاش بودیم؟ آها، بدجوری گلوم پیش Claire گیر کرده بود ولی هنوز معلوم نبود Claire دل به کی داده. منو که ولش کن. یه دوست پسر داشت که اگه تو خیابون می دیدیش می دونستی کدوم رو میگم. قد بلند، خوش قواره، شیک. ولی نه شیکِ الکی. Casual حساب شده، طوری که فکر می کردی این بابا هرچی تنش کنه بهش میاد. اطفاقاً تو خیابون هم دیدیمش. با مرجان داشتیم می رفتیم سر کلاس که به Steve و Claire برخوردیم. Steve خوب بلد بود با شال گردن چیکار کنه. اگه سرت رو بیندازی پایین مثل یراق اسب می مونه، ولی اگر سرت رو بالا نگه داری فقط یک مدال قهرمانی کم داری، به خصوص وقتی چتر رنگی دستته و انگار زیر خیمه پادشاهی ایستادی.. چند شب بعد از تمرین تاتر اومده بود ride بده به Claire و سلام کرده بودیم ولی Claire و Steve هنوز مرجان رو ندیده بودن. معرفی کردیم و چند کلمه خوش و بش.
بعد از خدافظی مرجان گفت این دختره اس که هر شب باهاش تمرین تاتر داری؟ گفتم آره. گفت،چه خوشگله. اینجا بود که باید خیلی مواظب بودم. اگه می گفتم نه و این حرفا، لو رفته بودم. مونده بودم چه جوری بگم خوشگله که مرجان از قضیه بو نبره. در ضمن نیم ثانیه بیشتر وقت نداری جواب بدی وگرنه می فهمه داری فکر می کنی. باید یه جوری می گفتی که حواسش پرت شه. گفتم آره ولی فکر نمی کنم بخاطر خوشگلیش بهش نقش دادن، شاید به خاطر بازیگریش هم نبود. گفت پس چرا؟ اینجوری حواس پرت می کنن ها! گفتم قیافه اش به نقشش خوب می خوره ( که عین حقیقت بود).
بعدش شروع کردیم به بحث که کدوم بازیگرای معروف به نقششون می خورن و کدوماشون مثل کفشِ تنگ می مونن. Peter O'Toole که در لورنس عربستان حرف نداشت، ولی این بچه جوونه، پسر Kirk Douglas اصلا آینده ای نداره و فقط به خاطر باباش بهش نقش میدن. مرجان مخالف بود و گفت خیلی هم از Michael Douglas خوشش میاد. همینطور گرم بحث بودیم که یهو مرجان گفت، یه ذره دوست پسر Claire شبیه Michael Douglas نیست؟
فاک بر سر بی عرضه ام کنن! بی شرف مرجان از همون اول فهمیده بود دارم به کوچه علی چپ می زنم. می دونین، از اولش هم هیچ راهی نداشت. هیچ حرفی نمی تونستی بزنی که اوضاع رو درست کنی. تقصیر از تقدیر بود که تو خیابون همدیگر رو دیدیم، همین! چون با همان نگاه اول مرجان تا ته قضیه خونده بود. همینطور که به صورت من خیره بود پرسید، "حالا خارج از صحنه اتفاقی هم بین تو و Claire افتاده؟" یه جوری گفت "تو و Claire" که متوجه شدم مرجان فقط من رو نخونده بود. دست Claire خانم هم رو شده بود. که روحمم خبر نداشت!
بقیه اش بعداً.
قسمت چهارم
آری جان،
جناب حاجمیناتور،تا بحال خیلی شانس آوردید که توانستید از معشوقه حسابگر پرهیز کنید. یک لحظه نمی گذارند آب خوش از گلوی آدم پایین بره. متاسفانه بنده گرفتار مازوخیزم هستم وتا بفهمم معشوقه ما سر میشکند دیوارش فوری دنبال این می گردم که ایشون تو کدوم کوچه منزل داره تا از آنجا گذر کنم.
عالیه :)
مرسى. خوب بود. پنهان كردن افكار را از زن ايرانى غير ممكن است .
May I suggest a simple way to hide a personal feeling from an inquisitive person? Simply answer a tricky question, with another question.
For example, if she asks: "Isn't Clair beautiful?", you can answer; "Do you think she got the part for her looks?"