مدتى است ديده میشود، اشخاصى اختلافنظر با شاهزاده رضا پهلوى و يا دستياران ايشان را بر سر مسائل گوناگون دستآویزی براى حملههای شخصى به ايشان كرده و از اين فرصت براى زير سؤال بردن نقش انکارناپذیر شاهزاده درنبرد رهائیبخش ملت ايران با جمهورى جهل و جنون اسلامى استفاده میکنند.
اين روند مشكوك و مخرب، تنها به نفع نظام اسلامى كه بيش از هر چيز از توجه مردم به يك شخصیت مخالف میهراسد است. بر هر انسان منصفى روشن و آشکار است كه شاهزاده رضا پهلوى در طول اين سیوهفت سال نهتنها لحظهای از مبارزه با نظام جمهورى ويرانگر اسلامى بازنایستادهاند كه به بهترين نحو ممكن نداى آزادیخواهی ملت ايران را به بالاترين سطوح سياستمداران بینالمللی رسانده و با تلاشهای خستگیناپذیرشان افكار عمومى در جهان را به نقض مستمر حقوق بشر در ايران جلب کردهاند.
چه كسى را میشود سراغ گرفت كه هم از شناخت عمومى در ايران برخوردار باشد. هم موردعلاقه و احترام همگان باشد. هم از پشتوانه تاريخى كه مايه حسرت عموم مردم مخصوصاً نسل جوان ايران است برخوردار باشد و هم در سطح بینالمللی شناختهشده و مورداحترام باشد؟ هیچکس حتى مخالفان ايشان هم نمیتوانند بهسادگی منكر اين واقعیت شوند. بااینهمه چه جاى تعجب است كه ايشان آماج حملههای هوچى گران و دشمنان رهایی ملت ايران قرار گيرند؟
اين روند حملههای شخصى به شاهزاده امر تازهای نيست. از همان شروع فعالیتهای شاهزاده، هم اسلامگرایان و همدست چپیهای ذوبشده در انقلاب شكوهمند و صدالبته ضد امپریالیستی اسلامى و هم جمهورى خواهان بهاصطلاح ملیگرا حملههای خود را به ايشان آغاز كردند.
ابتدا ايشان را جوانى بیتجربه و شخصیتی خیالباف و بازيچه دست ضربه خوردگان و مال از دست دادگان انقلاب اسلامى كه هرگز روياى پادشاهیاش تعبيرى نخواهد يافت معرفى میکردند. آن تير كه به سنگ خورد و آن انقلاب شكوهمند اسلامى كه کمکم چهره كريه و ويرانگرش را نمايان ساخت و همزمان گردوغبار پيرامون نظام پادشاهى از ميان رفت و توجه مردم بهنظام پيشين بيشتر شد چهرههای مشكوك یکشبه سر از خاك برآوردند و با ايجاد هوچیگریهای بهظاهر سلطنتطلبانه زمين و زمان را به فحش و بدوبیراه گرفتند تا چهره شاهزاده و طرفداران واقعیاش را خدشهدار كنند. هرچه شاهزاده متینتر و برازندهتر عمل كرد اینها فحاش تر و بیپرواتر شدند. کمکم اين شيوه هم كارساز نشد و حنايشان رنگ باخت و یکیک به حاشيه رفتند و از صحنه محو شدند.
حال گويا روشى ديگر در پیشگرفتهاند. روشى زیرکانهتر و بهظاهر وطنپرستانهتر: دفاع از تمامیت ارضى و يگانگى ملت ايران!
از چپهای جهانوطن سابق و وطنپرستان دو آتشه تازه از راه رسيده گرفته تا سینهچاکان پادشاهان ایرانزمین همه و همه شدهاند پاسداران تمامیت ارضى و يگانگى ملت ايران. کافی است تا شاهزاده در مصاحبهای مطلبى را آنطور كه آنها میخواهند نگويد و يا کوچکترین اشارهای به ظلم و ستم رفته بر اقوام ايرانى و حقوق پایمالشده آنان بكند تا اين مدافعان بیچونوچرای تمامیت ارضى و يگانگى ملت ايران واويلا و محشر کبرایی بپا كنند كه نگو و نپرس! فرياد وا مصيبتاى «ايران بر بادرفت» شان گوش فلك را كر میکند. زجههاى حماسى «چه نشستهاید وطنپرستان كه شاهزاده ايران را تجزيه كرد و به بيگانگان سپرد و يگانگى ملت ايران را به باد فنا داد و رفت» شان فضا را پرکرده گوش فلك را كر میکند.
آنیکی سر تكان میدهد و دست بر پشت دست ميزند و اشك تمساح ريزان بر پيشانى میکوبد كه افسوس و صد افسوس كه شاهزاده شايسته نيست! درخور پادشاهى نيست! كه اولين و مهمترین وظيفه پادشاه حفظ تمامیت ارضى و يگانگى ملت ايران است؛ و آن ديگرى دون كيشوت وار شمشير میکشد و كف بر دهان میآورد كه براى حفظ تمامیت ارضى و يگانگى ملت ايران لازم شود در برابر پادشاهم نيز خواهم ايستاد!
در اين هنگامه و اين نمايش كمدى تراژيك اما دريغ از كلامى در باب دشمن اصلى استقلال و تمامیت ارضى ايران كه هیچکس نيست مگر جمهورى نکبتبار اسلامى. جمهورى نكبت بارى كه باسیاستهای ايران برباددهاش استقلال ايران را به خطر انداخته، دشمنان ايران را از ریزودرشت بسيج كرده و چون موريانه پيوندهاى تاريخى ملتى را شبانهروز میجود و آرامآرام وحدت و يگانگى هزارههای ملتى را از بين میبرد.
در اين هنگامه كه تنها اشاره به حقوق پایمالشده اقوام ايرانى كه سهل است اذعان اينكه ايران اقوامى دارد گوناگون اما از يك ريشه و يك تاريخ مشترك كه ملتى واحد را میسازند كافى است تا نگاه غضبآلود اين جماعت را بهسوی گوينده برگرداند و آماج تيرهاى كينه و نفرتشان سازد و فرياد «آى دزد آى دزدشان» را بلند سازد تا مبادا توجه مردم به دزد اصلى كه تنها و تنها جمهورى ويران گر اسلامى است معطوف شود، گفتن حقيقت دلشیر میخواهد و صبر ايوب. اينان با شاهزاده چنين میکنند تا ديگران تكليف خود را بدانند.
در اين هنگامه چه جاى شگفتى است كه فرهيختگان نيز يا فريب اين جماعت را خوردهاند و يا مرعوب پردهدریهایشان شدهاند؟ دريغ از كلامى معقول و دريغ از حمايتى هراندازه همسطحی از حقوق ملت ايران. دريغ از اين درك ساده كه يگانگى ملى نه در حرف و شعار كه در همدلى و دفاع مشترك از حقوق حقه يكديگر است.
يگانگى ملى زمانى به خطر میافتد كه در تهران و مشهد و شيراز و اصفهان و شهرهاى شیعهنشین شيعيان از حق هموطنان اهل سنت خود براى داشتن مسجدى در اين شهرها حمايت نكنند.
يگانگى ملى زمانى به خطر میافتد كه ايرانيان در برابر تخريب گورستان هموطنان بهایی خود ساكت و آرام بنشينند و از كنارش بیتفاوت عبور كنند.
يگانگى ملى زمانى به خطر میافتد كه آخوندى فاسد و غارتگر چون مكارم شيرازى علناً از دولت جمهورى اسلامى بخواهد كه جلو كوچ هموطنان بلوچ ما را به شهر مشهد بگيرد تا مبادا بافت شیعهنشین شهر مشهد تغيير كند و صداى اعتراضى از هيچ كجاى اين ملك مشاع و اين مدافعان يگانگى ملت ايران بلند نشود.
همبستگى ملى زمانى به خطر میافتد كه ايرانيان به چشم ببينند كه نظام اسلامى دستههای عزادارى از شهرهاى دوردست به راه میاندازد تا در شهرهاى سنى نشين عاشورا و تاسوعایی پرشورتر از قم و مشهد به راه اندازد و نداى اعتراض هيچ مدافع جانباز يگانگى ملت ايران بلند نشود.
همبستگى ملى زمانى به خطر میافتد كه سپاه پاسداران انقلاب اسلامى هر آنچه را كه میخواهد، از مواد مخدر گرفته تا هر كالاى ديگرى را به ايران قاچاق كند و براى ظاهرسازی در مبارزه با قاچاق كالا به هموطنان كرد يا بلوچ زحمت كشى كه بهناچار براى امرارمعاش کالایی را از مرز عبور دادهاند تا بفروشند و نان شبى براى خانوادههایشان تهيه كنند شليك كند و باز هيچ صدایی در اعتراض به اين ظلم در اين سرزمين پهناور و ملك مشاع بلند نشود.
آرى همبستگى ملى نه در شعار است و نه در سخنرانى كه در عمل است و در همدلى. همبستگى ملى زمانى حفظ میشود كه تمامى ايرانيان از هر قوم و مذهب و زبان و مسلكى كه باشند احساس كنند و يقين يابند كه سرسختتر و پرشورتر از هموطنانشان در هيچ كجاى اين جهان پهناور مدافعى ندارند و نخواهند داشت. همبستگى و يگانگى ملى زمانى حفظ میشود كه همه ما ايرانيان باجان و دل آغوش خود را به رویهم بازکنیم و از حقوق يكديگر، از حق برابرمان در آن آبوخاک دفاع كنيم.
همبستگى ملى و يگانگى ملت ايران زمانى حفظ میشود كه دیوارهایی را كه جمهورى اسلامى براى جدائى انداختن ميانمان ساختهوپرداخته را در هم كوبيم و يكدل و یکزبان چون هزارههای پيشين يك كشور و يك ملت با اقوام و زبانها و اديان و سنتهای زيبا و رنگارنگ شويم. به اين گوناگونیها بديده عشق بنگريم و براى حفظ اين فرهنگ زيبا و غنى تلاش كنيم.
اما چه سود كه در اين همهمه و در اين غوغاى غوغا سالاران حرفهای آنچه بهحساب نیآید حرف حساب است و حرف حق!
جمهورى اسلامى پاى ايران را به جنگهای خانمانسوز فرقهای و داخلى كشورهاى ديگر از سوريه گرفته تا عراق و يمن میکشاند و اين جماعت شاهزاده را براى جنايتكار خواندن خامنهای جنگطلب مینامند!
جمهورى اسلامى باسیاستهای فرقهگرایانه خود پیوندهای ديرين اين ملت را چون موريانه میخورد و نابود میکند و تخم نفاق و كينه میپراکند و اين جماعت شاهزاده را براى اذعان به اين واقعیت كه ايران يك ملت از اقوام گوناگون است تجزیهطلب و مضر به وحدت و يگانگى ملت ايران مینامند.
عجيب روزگارى است. فرياد دزد دزد دزدان از هر سوى بلند است.
به سهم خويش قدردان تلاشهای شاهزاده رضا پهلوى براى حفاظت از تمامیت ارضى ايران و قوام بخشيدن به يگانگى ملت ايران بوده از صميم قلب باور داريم كه ايشان هرگز از ياد نخواهند برد كه پادشاه ايران، پادشاه يكايك ايرانيان و مدافع حقوق همه آنان بدون توجه به قوم و زبان و مذهب و سنتهایشان است. از صميم قلب باور داريم كه ايشان هرگز از ياد نخواهند برد كه دشمن ايران و ایرانی نظام فرقهگرای جمهورى اسلامى است.
يقين داريم كه اين تير دشمنان نيز به هدف نخواهد خورد و اين هياهو نيز چون هياهوهاى پيشين بگذرد.
نظرات