June is the cloudiest month:
At midnight, in Santa Monica,
It puts a velvet blanket over the city
And at dawn
It hangs a curtain of fog
In front of the sunshine.
I like June’s sorrow
And prefer the ambiguity of clouds
To the sun’s directness.

Let a hand
Silence alarm clocks
So that workaholics
Can stay in bed a moment longer.
But poets and the homeless
Emerge from their hideouts
Under the overcast sky
And walk the coastal path
In two opposite directions:
One toward the sea
To find new poems
And the other toward town
To find their breakfast.

Majid Naficy
June 13, 2014

اندوه ژوئن 

 

 

ژوئن ابري ترين ماه هاست: 

نيمه شب در سانتا مونيكا

رواندازي مخملي بر سر شهر مي كِشد 

و بامدادان 

پرده اي از مِه 

در برابر آفتاب مي آويزد. 

من حُزنِ ژوئن را دوست دارم 

و ابهام ابر را 

از صراحت آفتاب 

بيشتر مي پسندم. 

 

بگذار دستي 

زنگ ساعت را خاموش كند 

تا كاربارِگان دمي بيشتر 

در بستر بمانند. 

اما شاعران و خانه بدوشان 

در زير آسمانِ گرفته 

از نهانگاه هاي خود در مي آيند 

و در دو جهت مخالف 

گذرگاه ساحلي را مي پيمايند: 

يكي بسوي دريا 

براي يافتن شعر تازه 

و ديگري بسوي شهر 

براي يافتن صبحانه. 

 

مجید نفیسی

۱۳ ژوئن ۲۰۱۴