کامبیز حسینی پس از یک سکوت طولانی اخیرن در صفحه فیس بوکش اعلام کرد که کارش با صدای آمریکا تمام شده. بدون هیج توضیحی. گوینده محبوب «پارازیت»، برنامه بسیار پر بییننده ای که یک سالی است به تاریخ پیوسته، بیکار ننشسته و قرار است از ۱۷ ژانویه یک برنامه رادیویی اینترنتی شروع کند. علاوه بر این پیشنهاداتی در مورد برنامه جدید تلویزیونی هم به او شده. برایش چند سوال فرستادم تا در ابن زمیته ها توضیح دهد.

یک سالی هست که عملا ناپدید شدی! و برنامه پربیننده ی پارازیت بدون هیچ توضیحی قطع شده. علتش چی بوده؟

‌علت قطع برنامه ی پارازیت را باید از مدیران صدای آمریکا پرسید. من کارمند آن رسانه بودم و کنترلی روی سیاست گذاری های صدای آمریکا یا  قدرت اجرایی نداشتم. ولی می توانم راجع به دلیل قانونی قطع همکاری ام با صدای آمریکا توضیح دهم. کارگزینی صدای آمریکا در نوامبر ۲۰۱۲ از من خواست که درباره ی وضعیت ثبت نامم در اداره ای به نام «سلکتیو سرویس» توضیح بدهم. بر طبق قوانین دولتی  اگر شما زیر ۲۶ سال داشته باشید و وارد آمریکا شوید باید در ارگانی به نام سلکتیو سرویس ثبت نام کنید و اگر این کار را انجام ندهید نمی توانید کارمند دولت باشید. ثبت نام در این ارگان معنی اش این است که وقتی آمریکا وارد جنگ می شود اگر از شما خواسته شود شما باید بدون هیچ عذری بروید و برای این کشوربجنگید.

من وقتی داشتم استخدام صدای آمریکا می شدم در فرم استخدامی ام توضیح داده بودم که ثبت نام نکرده ام ولی در آن زمان کسی پرسشی در این زمینه که چرا ثبت نام نکرده ای از من نکر و من استخدام شدم. کارگزینی صدای آمریکا نزدیک ۵ سال بعد از استخدامم از من خواست که توضیح بدهم .گروهی از اساتید دانشگاه های آمریکا و روزنامه نگاران و فعالان حقوق بشر در حمایت از من نامه هایی برای صدای آمریکا در این مورد نوشتند تا این رسانه در مورد من استثنا قایل شود ولی ظاهرا این قانون ربطی به صدای آمریکا ندارد و یک قانون کلی است برای کار در هر ارگان دولتی در آمریکا. صدای آمریکا طی نامه ای که در دسامبر۲۰۱۲ به من داد اعلام کرد که همکاری من با آن رسانه در بیستم دسامبر به اتمام خواهد رسید ولی من می توانم به این حکم اعتراض کنم.

در نهایت من به علت کاغذ بازی های فرسایشی دولتی تصمیم گرفتم اعتراضی نکنم تا بتوانم هر چه سریعتر روی پروژه های جدیدترم تمرکز کنم. عده ای از مدیران ارشد صدای آمریکا از این مسله ناراحت شدند و واقعا نمی خواستند من از صدای‌ آمریکا بروم ولی ظاهرا کارگزینی این رسانه مستقل عمل می کند و این قانون هم برگشت ناپذیر است.

به نظر میاد دلیلی که برای قظع برنامه پارازیت و رفتن از صدای آمریکا دادی بیشتر بهانه بوده و گرنه چرا بخواهند چنین برنامه موفق و مجری محبوبش را کنار بگذارن؟ اختلافات شخصی و فکری با همکاران و مدیران زمینه اش نبوده؟‌

من عرض کردم که دلیل قطع برنامه را باید از صدای آمریکا بپرسید. من با اینکه محتوی برنامه را طراحی می کردم ولی صاحب برنامه نبودم. صدای آمریکا صاحب اصلی برنامه بود و می توانست تصمیم بگیرد که برنامه باشد یا نباشد. اختلاف شخصی هم من با کسی نداشتم و ندارم ولی اختلاف فکری در همه ی رسانه ها هست و صدای آمریکا هم از این قضیه مستثنی نیست. بر اساس نامه ای که کارگزینی صدای آمریکا رسما برای من نوشته به علت ثبت نام نکردن در ارگان سلکتیو سرویس من دیگر نمی توانستم که با این رسانه همکاری کنم. در این نامه هیچ دلیل دیگری برای قطع همکاری من با صدای آمریکا قید نشده است.

علت موفقیت استثایی پارازیت چه بود؟‌

جواب:‌ عوامل متعددی داشت. من وقتی برنامه را شروع کردم اصلا فکرش را هم نمی کردم که این برنامه نقطه ی عطفی در برنامه های صدای آمریکا شود. اصلا عادت به مخاطب میلیونی نداشتم چرا که سال ها کار تاتر کرده بودم و همیشه مخاطبان محدودی داشتم. زبان طنز تلخ و عصبانیی که برای برنامه ساخته شد به همراه کاراکتری که از این زبان برای انتقال اخبار و اطلاعات استفاده می کرد توانست با مردم ارتباط برقرار کند. البته نحوه ی اجرای من و شیوه ی نگارشم قسمتی از داستان بود. تدوین برنامه و جلوه های بصری و همچنین موزیک هایی که استفاده می شد نقش عمده ای در موفقیت برنامه داشت. 

برنامه خیلی ساده شروع شد ومن نمی دانستم خطوط قرمزم کجاست و اصلا تا کجا می توانم جلو بروم. جنبش سبز و اتفاقات بعد از انتخابات ۸۸ و تمرکز برنامه روی پوشش اخباری که از ایران می آمد ناگهان هجوم مخاطبان را  شامل شد و روند برنامه را عوض کرد. از یک نقطه ای به بعد من واقعا احساس نمی کردم که این فقط یک برنامه ی تلویزیونی است. مردم آمدند حمایت کردند و مسولیت ما را به شدت سنگین کردند. انتظار مخاطبان برنامه واقعا بیشتر از حد و توان یک برنامه ی تلویزیونی بود. فشار بسیار زیادی بر همه ی اعضای تیم سازنده بود و مخاطبان برنامه ما را موظف کردند تا هر هفته صدای آنها در صدای آمریکا باشیم. این باعث شد تا هر هفته تلاش بشود تا بهترین برنامه تولید شود. خیلی کار سخت ولی شیرینی بود چون شما تمام آنچه در چنته داری را بایستی در یک هفته ارایه می کردی و این تازه نقطه ی شروع می شد برای برنامه ی هفته ی دیگر!

البته از آزادی عملی که صدای آمریکا به برنامه می داد هم نباید چشم پوشید. صدای آمریکا وقتی دید برنامه مخاطب دارد آزادی عمل بیشتری داد. هر چند من زیاد مطمن نیستم که مدیران صدای آمریکا واقعا می دانستند که محتوی فارسی برنامه دقیقا چه می گوید ولی من کاری را که به نظرم درست بود انجام می دادم و به آن ایمان داشتم و آن ها هم به من اعتماد کردند چرا که دیدند پارازیت اعتماد مردم را به دست آورده است. برای یک برنامه ی نیم ساعته ی هفتگی خیلی وقت گذاشته می شد و  شب های که قرار بود برنامه روز بعدش پخش شود  بعضی اوقات تا صبح روی ثانیه به ثانیه اش کار می شد.  من فکر میکنم مخاطبان برنامه بدون اینکه بدانند پشت صحنه چه خبر است همه ی اینها را حس می کردند. مردم صداقت کلام برنامه را به شدت می پسندیدند. تحقیقی که به صورت هفتگی در شبکه های اجتماعی می کردم هم مزید علت بود. نمی خواستم مردم فکر کنند این برنامه دارد از آمریکا پخش می شود و باید این را منتقل میکردم که من فرقی با شما که در ایران هستید ندارم. سخت بود که در آمریکا زندگی کنی و بتوانی واقعیت های سیاسی اجتماعی درون ایران را لمس کنی و آن را منتقل کنی. من در طول هفته با اقشار متفاوت داخل و خارج از ایران حرف می زدم تا بتوانم زبان برنامه را به روز کنم.

یک مسله ی جالب که شاید به موفقیت برنامه کمک می کرد این بود که من اصلا برنامه را می نوشتم برای خودم! نه برای مخاطبی غیر از خودم. یعنی زبان برنامه زبان کوچه و بازار بود و کاراکتری که از این زبان استفاده می کرد عصبانی بود و داد و قال زیاد می کرد ولی من برنامه را برای خودم می نوشتم. خودم زمانی که نوجوان بودم و در اتاق کوچکم در شهرستان می نشستم و امید داشتم و تشنه ی اخبار و اطلاعات بیشتر بودم تا بتوانم تصمیم گیری کنم. من وقتی به دوربین نگاه می کردم با خودم حرف می زدم با نوجوانی که می خواهد بداند و جست و جو گر است تا ببیند طرف دیگر خبری که از رسانه ی دولتی ایران می بینید و می شنود چیست. این کار را با طنز می کردم چون کاری بود که بلد بودم. از طرفی من به شدت تحت تاثیر جریان طنز مشروطه هستم و به خاطر سابقه ی تاریخی اطلاع رسانی از طریق طنز و واکنش مردم ایران به این شیوه فکر میکنم بهترین راه برای جذب مخاطب جهت رساندن اخبار و اطلاعات طنز است. البته مردم خیلی باهوش تر از این حرف ها هستند و فرق بین طنز و هزل و هجو و... را درک میکنندو بر اساس نوع کار تو را قضاوت میکنند.  

در این چند ماه فرصت برای فکر کردن داشتی. چه تجربه ی شیرین و تلخی گرفتی؟

جواب:‌ من اصولا فکری نکردم در این چند ماه در این زمینه. از اینکه پارازیت نتوانست ادامه بیاید خوب قطعا متاسفم و غصه می خورم چون آن کار مثل بچه ام بود که به دنیا آمد و بزرگ شد ولی من مثل همه ی آدم های دنیا دارم زندگی ام را میکنم. پروژه هایی دارم که  دارم روی آن ها کار میکنم. در این چند ماه دو تاتر کار کردم با یک گروه لهستانی در نیویورک. مضمون نمایش ها نسل کشی بود و برای همین برایم جالب بود و کار کردم. روی یک برنامه ی نیم ساعته ی رادیویی دارم کار میکنم تا به صورت پادکست در اینترنت پخش کنم و این برنامه از هفدهم ژانویه پخش خواهد شد. همزمان دارم کارهای هنری دیگری هم انجام می دهم به همراه کار روی یک برنامه ی تلویزیونی جدید که آن را هم به زودی جزییاتش را اعلام خواهم کرد.

زندگی کلا تجربه ی تلخ و شیرینی است و من هم با آغوشی باز دارم ادامه اش می دهم. همین!

حالا که دیگه برای صدای امریکا کار نمی کنی آیا پیشنهاداتی از شبکه های تلویزونی دیگه داری؟‌آیا کامبیز حسینی را در برنامه ی طنز انتقادی جدیدی خواهیم دید؟

پیشنهاد همیشه بود و همیشه هست. مهم این است که شرایط کاری برایت چگونه فراهم باشد. من آدمی هستم که کیفیت تولید برایم مهم است و اگر نتوانم برنامه ای در حد و اندازه های پارازیت دوباره تولید کنم ترجیح می دهم که اصلا کاری این چنینی نکنم. یعنی کارهای دیگری بکنم که تولیدش برایم احساس رضایتمندی ایجاد کند. ولی قطعا همانطور که در جواب سوال قبلی گفتم در تکاپو هستم تا بتوانم برنامه ی جدیدی با مضمون طنز سیاسی تولید کنم.

در دانشگاه فیلم و تاتر خواندی آیا ممکن است حرفه ات را به این سمت تغییر دهی؟

حرفه ی من هیچوقت تغییری نیافته بود. زمانی هم که برنامه ی تلویزیونی می ساختم  گه گاه اگر پیشنهاد خوبی بود تاتر یا فیلم کار میکردم. پارسال  که پارازیت را اجر می کردم در تاتر خانم شیرین نشاط بازی کردم که تجربه ی منحصر به فرد و جذابی بود و متفاوت.  امسال هم در چند فیلم کوتاه بازی کردم و دو تا تاتر دیگر کار کردم.  اگر هم دوباره برنامه ای برای یک رسانه بسازم  قطعا در جواب پیشنهاد های جذاب بازیگری و یا  حتی نویسندگی و کارگردانی نه نخواهم گفت.