هموطنان گرامی؛
زمان و زمانه به بنزينی آغشته است که از تحقير و سرکوب و اهانت ساخته شده و با چاشنی فقر و بی کاری و نابسامانی و تبعيض آمادهء انفجار است. ديروز اين حکومت بحران آفرين موسوم به جمهوری اسلامی به هموطنان آذربايجانی ما اهانت می کند و امروز می کوشد تا چهرهء فاتح تهران عصر مشروطيت، سردار اسعد بختياری، را مخدوش سازد. در بلوچستان قبرهای دسته جمعی کشف می شوند، در کردستان کولبران زحمت کش را به تير می بندند، اهواز از چوبه های دار دلچرکين است، و در سراسر شهرهای ايران اعدام شدگان در بغضی فرو خورده در هوا چرخ می خورند. دختران و پسران از زندگی عادی محرومند، اعتياد بيداد می کند و فحشا گذران مشروع زندگی تلقی می شود. دايناسورهای عمامه به سر ايمان مردم را نابود می کنند و به غارت ثروت های ملتی بزرگ و کهن دست زده اند.
براستی اين بنزين را کدام جرقه به آتش خواهد کشيد؟؛ آتشی که نه در پی ويران کردن و نابود کردن، که برای گرم کردن هوای مبارزه و روشن کردن افق های آن آينده ای است که در تاريکی شب ِ حکومت اسلامی نگاه نسل جوان و آرزومند و بی گناه به آن دوخته است.
اما اين مبارزه نيازمند حمايت و هدايت است. در ايران سنگ را بسته و سگ را رها کرده اند و در خارج کشور موفق شده اند تا ما را به تفرقه و دشمنی و عليه هم زدن بکشانند.
همرزمان گرامی در سراسر دنيا!
از نظر ما، هم اکنون وقت بيداری است؛ وقت بازبينی عمل خويش و تأثير و نتايج آن در مسير ايجاد اتحاد يا تفرقه. بايد با چشم باز ببينيم که مردم ايران، زخم خورده و نوميد از آنچه چهار سال پيش گذشت، همچنان آماده اند تا خشم و انرژی و اشتياق خود را در مسير حفظ يکپارچگی کشور، شکستن ماشين بازتوليد استبداد متمرکز، و برقراری حکومتی سکولار دموکرات بکار گيرند و به اين فاجعهء تاريخی که در کمتر جامعه ای رخ داده است پايان دهند.
از هر گوشهء ايران شعله های کوچک آتش، لرزان در مسير توفان ها، قد کشيده اند و به سوی هم دست دراز می کنند. بيائيد خودخواهی های کوچک، خود بزرگ بينی های بیهوده، و تفرقه افکنی های دشمن شاد کن را کنار بگذاريم. بيائيد، بی آنکه خود را ميداندار بدانيم، زير يک سقف عمومی بنشينيم و با هم گفتگو کنيم، همدلانه به ايران بيانديشيم و به مردم مان نويد آن را دهيم که می توان «يک ملت» ماند و حق مردمان آفرينندهء فرهنگ ها و زبان ها و اديان گوناگون را برسميت شناخت.
امروز هموطنان بختياری ما، آتش گرفته از اهانت های بزرگ حکومتی که صدا و سيمايش سخنگوی مستقيم ولی فقيه غاصب و ستمگر است، فرياد اعتراض برداشته اند. اینک نوبت همه است: لرها، آذری ها، کردها، بلوچ ها، ترکمن ها، اعراب، گيلکی ها، مازندرانی ها، مسلمانان و مسيحيان و زرتشتيان و بهائيان و پيروان صدها آئين بزرگ و کوچک ديگر ايران زمين، بخصوص تهران و اصفهان و شيراز که بيشترين جمعيت های کشور را در خود متمرکز کرده اند. همه بايد نشان دهند که در برابر بيداد و تحقير و سلب حقوق تک تک شان به مدد يکديگر بر می خيزند تا آسمانی را بيافرينند که زير سقف بلند اش همگی ما ايرانی و آزاده و صاحب فرهنگيم.
آری، تنها از ديدگاه يک نگاه ملی و سراسری است که می توان به وحدتی دشمن شکن رسيد و اين نگاه تنها از همدلی با يکديگر ساخته می شود. اگر بلوچ و کرد، بقول سعدی، از يک گوهرند آنگاه هنگامی که يکی از آنان به دردی دچار می آيد، جهان بايد فرياد اش را از حلقوم آن ديگری بشنود. چرا که ما دارای سرنوشت های چندگانه نيستيم، هرچند که دارای زندگی ها و زبان ها و فرهنگ ها و اديان چندگانه ايم و افتخار می کنيم که، در متن اين گوناگونی شگفت، هزاره ها را با هم زيسته و پيموده ايد.
بايد به اين حکومت غاصب و تاراجگر نشان داد که دست ما در دست همديگر بافته شده و به ريسمانی مبدل گشته که می تواند گلوی استبداد را بفشارد و از مصرف هوای پاک کشور مان محروم اش کند.
ما همه ميراث دار و ميراث بر سردار اسعد بختياری و ستارخان تبريزی و سردار تنکابنی و ميرزا آقاخان کرمانی و قهرمانان و روشنفکران کرد و بلوچ و عرب و ترکمن خويش هستيم و در اين ميراث شگرف است که سرنوشت مشترک ما رقم خورده است.
آری، ايران زمانی قد راست خواهد کرد که مردمان رنگارنگ اش درد يکديگر را درد خود بدانند.
هموطن!
زمین و زمانه به بنزينی آتش گير آغشته است و ديری نخواهد پائيد که انفجار بزرگ رخ دهد.
چرا ما برای آن روز در قامت بلند وحدت برای حفظ کشور و سعادت ملت آماده نباشيم؟
نام سازمان های امضاء کننده، به ترتيب الفبا:
اتحاد عشاير و اقوام جنوب ايران
جبههء مردم بلوچستان
جبههء ملی ايران
جنبش سکولار دموکراسی ايران
حزب پان ايرانيست ايران (برون مرز)
سازمان دفاع از حقوق ملی خلق ترکمن
سازمان سياسی ـ فرهنگی ايران پاد
شبکهء سکولارهای سبز ایران
کانون فرهنگی پارس لر بختیاری ایرانبان
گروه ایران امید
گروه رايزنی برای اتحاد
مرکز مطالعات سياسی و تحقيقات استراتژيک اپوزيسيون
نهاد مردمی
نظرات