بخش اول: جمهوری خواهان سکولار دموکرات: نگاهی بر خودی سر در گم! :Link
بخش دوم: کجایند جمهوری خواهان سکولار دموکرات؟!
عدم همبستگی، سازماندهی، سردرگمی و بی رهبری جمهوریخواهان سکولار دموکرات را در چند دلیل عمده میتوان خلاصه کرد:
- پیشینه تاریخی: زیر سلطه استبداد ، تبادل افکار آزاد نیست. عدم داشتن پایههای اصلی دموکراسی و ارتباطات مانند آزادی بیان، مطبوعات، اجتماعات و احزاب به مردم اجازه تبادل نظر ، سازماندهی و یادگیری آن را نمیدهد. این عدم تبادل نظر باعث دور شدن انسانها، افکار و گروهها از یک دیگر و جدایی ، گسستگی و شک به یکدیگر میشود. تنها با تبادل افکار است که همبستگیهای مشترک شکل میگیرد. همینطور سازماندهی و برنامه ریزی تشکیلاتی و حزبی نیازمند تمرین و یادگیریست . تمریمنی که در جوامع زیر سلطه استبداد جایز نبوده و نیست. جمهوری خواهان سکولار دموکرات مانند بقیه نیروهای ملی به این درد دچار بوده و هستند.
- خود محور و جدا بینی: عدم تبادل افکار همچنین انسانها را به تکروی، خود محور بینی و عدم اعتماد به یک دیگر دچار میکند. نیروها به جای اینکه به نکات ،خواسته ها و اهداف عمده مشترک بیندیشند و بر مبنای آن اصول متحد شوند ، تفاوتهای جزئی را دلیل جدایی خود از دیگران میبینند. همچنین چون در فضاییغیر دموکراتیک انسانها و نیروها اجازه رهبری یا شرکت در رهبری ندارند ، هدف اصلی آنان کنترل و رهبری هر حرکت یا اتحادی میشود و نه همبستگی و همکاری.
سابقه تاریخی: نیروهای مشروطه خواه تا قبل از انقلاب ۱۳۵۷ قدرت را در دست داشتند و رهبری آنان نیز بطور مورثی تعیین شده است. در نتیجه آنان هنوز ریشه سازمانی ، تاریخی و رهبری خود را علی رقم اختلافات درونی بر اساس اصول مشترکی حفظ کردهاند.مذهبیون اصلاحطلب هم ریشه در بنیاد جمهوری اسلامی داشته و تا شورش ۱۳۸۸ بسیاری از ارگان های سازمانی و کشوری از رئیس جمهوری به پایین در دستشان بوده و آنان نیز علی رقم بعضی اختلافات، با اساس حفظ جمهوری اسلامی و اجرای قانون اساسی آن، به ادامه حیا ت سازمانی خود ادامه میدهند. مجاهدین خلق نیز به دلیل ریشه کنترل شده فرقه یی، غیر دموکراتیک و مخروطی از بالا به پایین، تشکل و رهبری خود را دارند..
جمهوری طلبان سکولار دموکرات در هیچ برهه تاریخی در ایران قدرت را در دست نداشتهاند. در دوران شاه جمهوری خواهی جرم بزرگی به شمار میآمد و پس از ۱۳۵۷ نیز جمهوری خواهان غیر مذهبی حق تشکل و بیانی پیدا نکردهاند. در این دو محیط استبدادی و با توجه به دلیل و مقدمه ذکر شده ، علیرغم نیروهای دیگر، جمهوری خواهان فاقد تشکیلات و سازماندهی ارگانی بوده و هستند.
با این فقدان آنان هنوز نتوانسته اند بر اساس اصولی مشترک یک هسته اصلی سازمانی تشکیل بدهند. البته گروهها و اتحادهایی وجود دارند لیک اکثرا منطقه یی و بدون تشکیلات اصولی در ایران و سراسر دنیا میباشند. در فقدان این تشکیلات و بدون سازماندهی مرکزی بعضیاز آنان به فعالیت حقوق بشر، بعضی به همکاریهای موضعی با اصلاح طلبان مذهبی یا مشروطه خواهان سکولار دموکرات و بسیاری به آگاهی بخشی و یا تحلیل جریانات پرداختهاند.
اگر پس از کودتای انتخاباتی ۱۳۸۸ روضه اصلاح طلبی جمهوری اسلامی خوانده شد، انتخابات ۱۳۹۲ مراسم ختم تفکر اصلاح طلبی جمهوری اسلامی خواهد بود. کفت گیر اصلاح طلبان مذهبی به ته دیگ خرده و دیگر افکارشان خریداری نخواهد داشت. امروز بیش از همیشه رسالت همبستگی و سازماندهی برای انحلال رژیم اسلامی و برقراری شرایط استقرار نظامی سکولار دمکرات میباشد. کفت گیر اصلاح طلبان مذهبی به ته دیگ خرده و دیگر افکارشان خریداری نخواهد داشت.
وقت آن است که همه جمهوری خواهان سکولار از چپ و راست، خواستار سرمایه داری یا سوسیالیسم، طرفدار فدرالیسم یا نه همه و همه.... بر اساس اصولی بنیانی و مشترک بدون چون و چراهای متداول متحد و سازماندهی کنند:
۱- انحلال رژیم جمهوری اسلامی
۲-استقرار نظامی سکولار، دموکرات و بر مبنای اعلامیه جهانی حقوق بشر.
تالاری مجازی، مثلث شکل و بزرگ را در نظر بگیرید که در آن همه جمهوری خواهان سکولار دموکرات جمع شده اند . در ضلع افقی آن نوشته شده حقوق بشر، در دو ضلع دیگر آن سکولاریسم و دموکراسی. در اطراف این تالار میتوان اتاقهای شیشه یی مختلفی داشت که افکار و گروههای مختلف جمهوری خواه در آن در حال تبادل نظر میباشند ولی همگان بر این سه اصل و در انحلال رژیم اسلامی مشترکند.
دیگر به حرف ، دنباله روی و پراکنده کاری نمیتوان بسه کرد، وقت عمل است و تشکل و تعیین رهبری درونی. زمان اتحاد و همبستگیست با یکدیگر و با دیگر نیروهای انحلال طلب و سکولار دموکرات. این ندای تاریخ است.
تفکر سیاسی مدرن نمیتواند سکولار نباشد. این پیشفرض تفکر سیاسی مدرن است. این سکولار سکولار کردن بدان معناست که تفکر غیر سکولار هم میتواند جایی در اتحاد تجددگرایان ایرانی داشته باشد! که این اصولاً نفی تجدد است.
نیز تفکر سیاسی مدرن و دموکرات، میتواند خواهان یک نظام پادشاهی باشد یا یک نظام غیر پادشاهی. همانگونه که تفکرات ارتجاعی میتوانند خواهان یک نظام پادشاهی یا غیر پادشاهی باشند. تحزب سیاسی مدرن نه بر اساس این کلی بافیهای ابلهانه، بلکه در چارچوب اقتدار مدرنیته، بر اساس اولویت دادن به بخش دولتی، بخش خصوصی یا تعادلی میان این دو، و یا به تعبیر متداول «چپ» و «راست» و «سانتریست» هویت خواهند یافت. این گرایشات به پادشاهی بودن یا نبودن نظام هیچ ربطی ندارند.
تأکید بر تشکل، و یافتن «رهبری» حول طرفداری از شکل «جمهوری» به همان اندازه شکل گیری تحزب سیاسی مدرن را در ایران آزاد فردا به تأخیر میاندازد که کوته بینانه، گروه داریوش همایون با تشکل حول «مشروطه » این فرایند را به تأخیر انداختهاند و حتی مخالفانشان را هم از تفکر و تحزب سیاسی مدرن دور کرده و به دکانداری حول «جمهوری» ترغیب کردهاند.
بدون اتحاد و تشکل تجددگرایان ایرانی حول یک هدف سیاسی محوری، یعنی برقرار ساختن اقتدار سیاسی مدرنیته، اصولاً شرایطی فراهم نشده است که تحزب سیاسی مدرن در شکلی از اشکال «تئوریک» خود شکل بگیرد.
دوست عزیز، 1-حکومتی مذهبی دیکتاتور بر سر کارست و اصلاح طلبان نیز مذهبی هستند. خواست سکولاریسم دمکرات اولین سلاح مخالفت با رژیم و بانيانش است ۲. جمهوری خواهان نیز مانند مشروطه خواهان و غیره حق تشکیلات و همبستگی دارند. ر مبارزه سیاسی با سازماندهی بر اساس آمار مشترک لازمه پیروزی است نه پراکندگی و سر در گمی. شورش 1۳۸۸ نمونه نیاز به تشکل و رهبری منسجم سکولاریسم دمکرات است.
من که از محوری و واژه های قلمبه سلمبه چیزی سر در نیاوردم.
این هم اشتباه است:
«سابقه تاریخی: نیروهای مشروطه خواه تا قبل از انقلاب ۱۳۵۷ قدرت را در دست داشتند و رهبری آنان نیز بطور مورثی تعیین شده است. در نتیجه آنان هنوز ریشه سازمانی ، تاریخی و رهبری خود را علی رقم اختلافات درونی بر اساس اصول مشترکی حفظ کردهاند»
چون: مشروطه خواهان سر خورده تنها علاج را از هرج و مرج دوران قبل از رضا شاه همکاری با او دیدند و آنهائی که نمیتوانستند اصول دموکراسی را زیر پا بگذارند خانه نشین شدند تا برای نجات ایران در زمان جنگ دوم وبی عرضگی شاه جوان وارد صحنه شدند که با شکافی که مصدق السلطنه بوجود آورد آنهم نشد و عموم تجدد خواهان مجبور به قبول دیکتانوری شاه شدند. او هم بزودی با جوان طلبی آمریکائیها آن ها را کنار گذاشت و کون لیسان سرکار آمدند.
تا زمانی که توافقی اصولی در مورد چند اصل نشود اتحاد نیروی های ضد آخوندی به جائی نمیرسد. و این توافق باید از هرگونه جناحگیری پاک باشد:
1. تغییر انقلابی بدترین نوع تغییر میباشد.
2. جدائی مذهب از سیاست.
3. قوانین مدنی و نه مذهبی
تندرست و پیروز باشید