امروز بعد از تمام کردن اظهارنامه مالیاتی روی مبل دراز کشیدم و در برابر نور آفتاب تنبل بهاری که از بیرون می تابید شروع به گردشی در کانالهای تلویزیونی کردم و بعد از چند لحظه همه حواسم متوجه فیلمی شد که چهل و چند سال پیش در سینمای گلدیس تهران دیده بودم: To Sir, with Love که اگر اشتباه نکنم با عنوان «تقدیم با عشق» به فارسی دوبله شده بود. این فیلم مرا به روزگار نوجوانی ام برد و محله ای که در آن بزرگ شده بودم:
یوسف آباد تهران در زمانی که خیابان اصلی آن محمد رضا شاه نام داشت و شمال تهران محسوب می شد و هنوز خیابان اصلی آن به ونک وصل نشده بود. ونک هنوز دهی بود با توتستان های زیاد و یک سینمای نوساز Drive-in در پشت ورزشگاه و باشگاه آرارات که متعلق به جامعه ارمنی تهران بود.
ساختمان سینمای گلدیس در اوایل دهه 1340 خورشیدی که ما به یوسف آباد رفتیم تئاتر آپادانا نام داشت، که فعال نبود و زیر میدانی قرار داشت که آن را میدان فرهنگ می نامیدند و سه مدرسه در آن قرار داشت: دبیرستان دخترانه بوستان؛ دبستان دخترانه عبدالحمید زنگنه، و دبستان پسرانۀ مستوفی، که سالی بعد به پایین خیابان چهلستون منتقل شد. در ورودی تناتر آجرچین شده بود و بعد وقتی آن را تبدیل به سینما گلدیس کردند، در نبش خیابان تبدیل به جعبه هایی شد که پوسترهای فیلم را در آن قرار می دادند و در جدیدی در پایین تر از آن و کنار گیشه فروش بلیط باز کردند. این تناتر – سینمای بعدی – در نبش خیابانی قرار داشت با یک کافه قنادی که توسط بانویی ارمنی اداره می شد و بهترین رولت ممکن را می پخت و می فروخت. و در همان بلوک چلوکبابی ممتاز بود که چند پله می خورد و به زیر زمین می رفت …
«تقدیم با عشق» یکی از نخستین فیلمهایی بود که در سینما گلدیس نمایش داده شد و سینما گلدیس یکی از معدود سینماهای تهران بود که فیلم های آن در سئانس آخر همیشه به زبان اصلی بود. و به همین علت همیشه در برابر گیشه آن در ساعت 9 شب صف بود.
باری، تقدیم با عشق (محصول سال 1967) داستان معلمی است سیاهپوست که در یک مدرسه در یکی از محله های فقر نشین لندن به عنوان معلم موقت و پاره وقت استخدام شده. شاگردان این مدرسه به تنها چیزی که فکر نمی کنند تحصیل است ولی… حضور این معلم تازه کار جانی تازه به مدرسه می بخشد که دوباره دیدن آن بعد از چهل و اندی سال، هنوز هم برایم لذتبخش بود: تصویرهای گویا و روشن، دیالوگهای جالب و نقش آفرینی های جذاب. و در ضمن هنرپیشه نقش اول فیلم را سیدنی پواتیه ایفا می کند، و ایفای همین نقش است که اثبات کرد اعطای جایزه بهترین هنرپیشه مرد برای فیلم Lilies of the Field (زنبق صحرا؟) در سال 1963 بی دلیل نبوده است.
داستان زنبق صحرا حکایت کارگری همه فن حریف است که در آریزونا به استخدام چند راهبه در می آید تا سقف ساختمانشان را تعمیر کند. راهبه ها درست زبان انگلیسی نمی دانند، و بعد از انجام کار در می یابد که از بابت آن پولی دریافت نخواهد کرد! برای این که بدانید آیا چنین کاری ناشی از نیت خیر راهبه های مومن بوده یا عدم تفاهم زبانی، باید فیلم را ببینید!
سیدنی پواتیه نخستین مرد سیاهپوستی بود که جایزه اسکار بهترین نقش مرد را در تاریخ این جایزه دریافت کرد. پواتیه بعداً نیز از ملکۀ انگلستان لقب «سر» دریافت کرد و شد «سر سیدنی پواتیه».
پواتیه در سال 2009 مدال Presidential Medal of Freedom را از پرزیدنت باراک اوباما دریافت کرد. این مدال، مهمترین مدال مدنی (غیر نظامی) ایالت متحده آمریکاست.
این مطلب اول در بلاگ «بر باد» پست شد.
Dear AliSajjadi. Thank you for your commentary about Cinema Goldis. Great narrative.
I don't remember at which cinema I watched "To Sir With Love" in Tehrna, but I know the role of teacher Mr. Thackeray made me want to become a teacher. I didn't choose teaching as a profession, but to this date I teach and mentor in my field. I know I owe it to Mr. Thackeray (and few other teachers in high school in Iran). Your memory is correct as the title of the movie was translated as "taghdim ba eshgh."
By the way, I watched "To Sir With Love" on TV Saturday too. We must have tuned in to the same channnel. LOL! I really like this movie.
Let us not forget in 1967 Sidney Poitier played in two other great movies: "In the Heat of the Night" and "Guess Who's Coming for Dinner."
"In the Heat of the Night" is most precious to me, because my late father translated the novel in Iran -- oh I think it was 1967. The novel with the same title was written by John Ball.
Such were the days.
Dear AliSajjadi, I found two audio clips from movie "To Sir With Love." I added them to Music section, but here are the links. Enjoy!
1. LulLu singing. Before that Mr. Thacheray speaks to his student Pamela, who had a crush on him.
http://www.iroon.com/irtn/music/1129/
2. Scene in the class. Mr. Thacheray gets angry.
http://www.iroon.com/irtn/music/1130/