قبل از تابستانِ اِمسال از برگزاری یک حراج در شهرِ برلین آلمان باخبر شدم، ویژگی‌ این حراج این بود که مقداری اَسباب و وسایلِ مربوط به افرادِ نظامی نیروی هوایی آلمان نازی در بینِ چیزهایی که می‌‌فروختند پیدا می‌‌شُد. من نیز از سالِ ۱۹۹۴ میلادی مشتری پَروپا قُرصِ این گونه حراج‌ها هستم، شهر‌های مختلفِ آلمان، کشورهای اروپای شرقی‌ (لهستان، جمهوری چِک، مجارستان، کشور‌های یوگسلاوی قدیم، رومانی و روسیه)، هلند، فرانسه، اسپانیا، ایتالیا و یونان معمولاً این سبک حراج‌ها را بی‌ خبر به موردِ اجرا می‌‌گذارند تا توّجهِ هر کس بدان جلب نشود، این علاقهٔ من از زمانی‌ بیشتر پا گرفت که در جستجوی خبری از شازده عموی بزرگم بودم و اسناد و مدارکی در این رابطه پیدا کردم و از آن زمان درین تلاشم که ایشان را پیدا کنم (قبلاً درین زمینه نگاشته ام)، بنابرین تمامِ مدارک، عکس ها، نشان‌ها و ... آلمانِ نازی در رابطه با ایران برایم بسیار حسّاس و مهّم است (و البته همینطور زمانی‌ که ارتشِ سُرخ آلمان را نیز در اختیار داشت و سپس نیروی پلیس آلمان شرقی‌ کمونیست، لعنت بر آنها باد).

این صندوقچه‌ای که مشاهده می‌‌کنید را در همین حراج یافتم، صندوقچه در وضعیتِ بَدی بود و درَشْ قفل بوده و کلید نداشت، او را در گونی مخصوصِ چتربازان نیروی هوایی آلمان نازی گذاشته بودند و به کمکِ کارشناسی مجرّب بازسازی و تعمیر شده و درش باز شد، به غیر از نشانِ چتربازی نیروی هوایی آلمان نازی، چند کارت پُستالِ بی‌ نام و نشان و چند دستور و تلگرافِ نظامی چیزِ دیگری در آن پیدا نکردم (اسناد در اختیارِ افرادِ موردِ اطمینانِ من هستند تا اگر نکته‌ای تاریخی از ایران دران یافتند؛ مرا با خبر سازند، در غیرِ این صورت آنرا به دولت آلمان باز خواهم گرداند، همیشه بدین گونه کار می‌‌کنم).

شّکی‌ نیست که صندوقچه کارِ سرزمینِ خوبمان ایران است، از این قِسْم صندوقچه‌ها بسیار در دورانِ کودکی دیدم، بیشتر سفارشی بوده و مربوط به زمانِ سلطان مظفّرالدین شاه قاجار و بعد از آن است، رسم بود نقشِ صورتِ شازده‌ها به روی صندوقچه‌ها منبّت کاری شود، البته داخلِ هر کدام از آنها متفاوت بود، این صندوقچه‌ای که من پیدا کردم (که شما تعمیر شدهٔ آنرا ملاحظه می‌‌فرمائید)، عُمری نزدیک به ۱۱۰ تا ۱۱۵ سال دارد، صاحب تصویرِ شازده به روی صندوقچه شناسایی شده و نامِ آن محفوظ است (بازماندگانِ ایشان هنوز در قِیدِ حَیات هستند)، جنسِ صندوقچه از چوبِ گِردو است و رنگِ اصلی‌ آن اِحتمالاً قهوه‌ای سوخته بوده است، دیگر نقش‌های منّبت کاری شده گُل‌ و بُلبلِ اِصفهانی هستند (نام این گونه است هر چند حدس می‌‌زنم این صندوقچه در کرمان و یا یزد ساخته شده باشد) قُفلِ آن از نوعی خاّص بوده و گمان می‌‌رود که هر صندوقچه خطّ و دندانهٔ خودش را داشته و دیگر کلید‌ها به روی آن اَثری نداشته است، داخلِ آن پارچه‌ای؛ نیم نخ و نیمْ اَبریشمِ پَستْ کشیده شده است که به نظر می‌‌آید پارچه به صورتِ بزرگتری بوده و مواردِ داخلهٔ صندوقچه را به خوبی‌ حفظ می‌‌کرده است.

فکر می‌‌کنم که این صندوقچه مالِ یکی‌ از چتربازانِ آلمان نازی بوده است که به همراهِ چند چتربازِ دیگرِ آلمانِ نازی در تابستانِ ۱۳۲۲ خورشیدی (به وسیله هواپیمای یونکرسِ ۵۲ از طریقِ ترکیه) (حوالی ۱۹۴۳ میلادی) پای به ایران گذاشتند، تعدادی از این چتر بازان درگذشتند، تعدادی توسطِ انگلیسی‌ها به قتل رسیدند و تعدادی دیگر به کمکِ رَزمندگانِ قشقایی به تهران رسیده و در آنجا توسّطِ سرهنگ عامِری و گروهی دیگر در نقاطِ مختلفِ تهران و شمیران مخفی‌ شده و سپس از ایران رفتند، دو نفر از آنها که در سنگ سیاه شمیران توسطِ شازده .. مخفی‌ شدند دیرتر از بقیه توانستند از کشورمان بروند، یکی‌ از آنها در نزدیکی‌ مرزِ ایران و ترکیه از بیماری جان می‌‌سپارَد (گمنام، نام در آرشیوِ جنگ در آلمان محفوظ است) و دیگری مرز را رّد کرده و به آلمان باز می‌‌گردد، بنده برین باورم که این شخص فِرانتس مایِر است. هنوز تمامِ اسنادِ محرمانهٔ بریتانیا (مربوط به ۱۳۲۰ تا ۱۳۲۴ خورشیدی) را درین زمینه نخواندم.

به هر حالِ اصلِ پرونده (گزارش ضّد اطلاّعات شماره ۱۱ مورخِ ۲۹ شهریور ۱۳۲۲ خورشیدی، ۲۰ سپتامبر ۱۹۴۳ میلادی) این جریان که صادره از اداره امنّیت دفاعی، مرکز اطلاّعات مشترک ایران و مأمورین انگلیسی در ایران است را می‌‌توانید در آرشیو‌های مختلفی‌ که دولتِ انگلیس به چاپ رسانیده است مطالعه بفرمائید.

تحقیق و پژوهش درین زمینه همچنان ادامه دارد.

 

نمایش گالری در اندازه بزرگ