نیاز داشتم گرفتم و گرفتم آقا!

یک یادداشت و یک گفت‌وگو با ابوتراب خسروی به بهانه دریافت جایزه «آل احمد»

محمد تنگستانی

چرا این هفتمین دوره  جایزه ادبی جلال آل احمد خبری شد! 

هفت دوره از جایزه داستان‌نویسی جلال آل احمد بدون حاشیه برگزارشده بدون اینکه در طیف نویسندگان مستقل و غیردولتی واکنشی جدی در بر داشته باشد. 

فرج سرکوهی ( نویسنده و روزنامه‌نویس) یکی از چهره‌های شناخته‌شده ای بود که در روزهای گذشته واکنشی به این دوره از جایزه داشت. او در یادداشتی که رادیو زمانه منتشر کرده است از این جایزه «به‌عنوان گران‌ترین جایزه ادبی ایران با صد و ده سکه طلا،  یاد می‌کند و می نویسد: 

جایزه‌دهنده دولتی با اهدای جایزه، اعتبار کم یا بیش ادبی نویسنده و هنرمند را می‌خرد. وارونگی با میان‌مایگی همدست می‌شود و در وارونگی است که میان‌مایگی اعتبار کاذب خود را به عنوان اعتبار واقعی عرضه می‌کند».. 

 گرفتن صد و ده سکه برای هر نویسنده ای وسوسه‌انگیز است. اما برای  حکومتی که برگزارکننده این جشنواره هاست یک سرمایه گذاری بنیادی در قشر نویسنده و گاها مخالف دولت است.

برای دولتی بودن و خط و فکری نشسته در سایه این جایزه کافی است که برنده قبلی جایزه جلال آل احمد، «منصور انوری» و کتاب «جاده جنگ» برنده پیشین این جایزه را در گوگل سرچ کنیم و یا به حضور وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی دولت یازدهم «علی جنتی» در مراسم اهدای جایزه اکتفا کنیم. و یا اساسنامه ای که شورای عالی انقلاب برای جایزه ادبی جلال تصویب کرده است. 

اما به چه علت این دوره از جایزه جلال آل احمد این‌گونه شد.

علتش می‌تواند نه برگزیده شدن کتاب «ملکان عذاب» نوشته «ابوتراب خسروی» باشد و نه چشم‌تنگی منتقدان نسبت به این صد و ده سکه  !

 در دهه هفتاد بعد از قتل‌هایی که به قتل‌های زنجیره ای معروف شد. سیستم امنیتی و فرهنگی حکومت جمهوری اسلامی  روش حذف فیزیکی را کنار گذاشت و به گمراه کردن قشر فرهنگی جامعه مشغول شد به‌جای به قتل رساندن نویسنده به گمراه کردن آن مشغول شد. یعنی برای مبارزه با مخالفت های  اهل فرهنگ به تعاملی فرهنگی دست زد. به‌جای به قتل رساند «کَر و کور» کرد. بعد از قتل‌های زنجیره ای تعداد فستیوال‌ها، کنگره‌ها و جشنواره‌ها چند برابر شد. شاید قدم اول  بی فعل کردن کانون نویسندگان بود. کانون نویسندگانی که اکثریت اعضای به قتل رسیده در دهه هفتاد از اعضای آن بودند و یا اتوبوسی که قرار بود اعضای کانون را با آن به ته دره بفرستند.   باگذشت زمان کانون نویسندگان بدل به یک کانونی متروکه شد، که فقط به صدور بیانیه‌هایی، که هیچ‌گونه ارزشی در جامعه روشنفکری ایران امروز نمی‌توانند داشته باشند. 

باگذشت زمان هر عمل فرهنگی چه در راستای انسانیت و فرهنگ یک ملت باشد و چه در راستای برقراری و پایداری سیستم مسموم هر حکومتی به فعل می‌انجامد. دوره هفتم جایزه جلال آل احمد نشانه به وقوع پیوستن یکی از همین فعل‌هاست که سیستم فکری، امنیتی جمهوری اسلامی ایران باگذشت زمان به آن رسیده است.

برگزار نشدن بزرگداشت احمد شاملو اهمیتی ندارد نهایتاً دو روز تیتر رسانه‌های آزاد بیرون از ایران است اما گرفتن صد و ده سکه از وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی، پیش‌لرزه‌های یک فاجعه است. این صد و ده سکه  فقط اعتبار ابوتراب خسروی نبود اما ابوتراب خسروی اعتبار چند دهه فعالیت‌های فرهنگی و سیاسی تاریخ کانون نویسندگان می توانست باشد. همان طور که «منوچهر آتشی» در سال های اخر عمرش  آتشی  «عبدوی جط» نبود..

خبری شدن جایزه آل احمد اعتبار این جایزه را در بین قشر جوان در جامعه ادبی ایران بالا برد، و این بالا رفتن سودی بیشتر از قیمت صد و ده سکه  برای دست‌اندرکاران تریبون‌های حکومتی داشت. چراکه ثمره چند سال صبوری فرهنگی خود را از سال بعد با سرازیر شدن داستان نویسان جوان در چهارچوبی که شورای فرهنگی انقلاب اسلامی تصویب کرده است مشاهده می‌کنند. چه دست آوری بالاتر از تربیت نسلی که با خواستگاه دولتی قلم‌فرسایی کند. شخص ابوتراب خسروی نه!، فعل به وقوع پیوسته  یعنی قبول کردن این جایزه از سوی ابوتراب خسروی   دقیقاً مثال بارز یکی از شخصیت‌های داستان نون و قلم (میرزا عبدالزکی)  خود آل احمد است.

یک روز بعد از برگزاری این مراسم با ابوتراب خسروی برنده هفتمین دوره جایزه جلال آل احمد، تماس گرفتم. مصاحبه کردم که در نیمه‌های مصاحبه نویسنده کتاب «ملکان عذاب» تلفن را با عصبانیت قطع کرد و دیگر جواب نداد. در ادامه این یادداشت مصاحبه نیمه‌تمامم را با ابوتراب خسروی می خوانید: 

به‌عنوان برنده هفتمین دوره جایزه ادبی جلال آل احمد این جایزه را چگونه می‌بینید

ـ در این دوره جایزه «آل احمد» همه را دیده بودند و به اعتقاد من انتخاب کتاب «ملکان عذاب» سلیقه خوبی بود. استقبال می‌کنم از اینکه جایزه ای امکانات مالی خوبی دارد درواقع انگیزه ایجاد می‌کنند برای نویسندگان جوان. و اینکه کتاب من هم انتخاب‌شده است حتمن داوران نگاه خوبی داشته‌اند و من چندوچون قضیه را نمی‌دانم

در سال‌های گذشته شما نگاه متفاوتی به جایزه به‌خصوص جایزه‌هایی که وابستگی به دولت داشته باشند، داشته‌اید، اینکه از دست وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی این صد و ده سکه را بگیرید با آن مخالفت‌ها منافاتی ندارد؟

ـ نه، مسئله ای ما نداریم. هرکجا موضوع ادبیات باشد من استقبال می‌کنم، چون کار من ادبیات است و من خودم را یک نویسنده ای میدانم که دغدغه ای فرهنگی دارد و مسئله ای نیست. 

واکنش‌های زیادی نیست به این اقدام شما صورت گرفته است، مخصوصاً از سوی اعضای کانون نویسندگان که همگی دوستان شما هستند. 

ـ من یک آدم فرهنگی هستم، من خودم را سیاسی‌کار نمی‌دانم، من فرهنگی هستم و هرکجا که ادبیات باشد، من استقبال می‌کنم. 

گرفتن جایزه ای دولتی با عضویت شما در کانون نویسندگانی که مخالف هرگونه سانسوری است مغایرت ندارد

ـ نه، چه اشکالی دارد، هیچ اشکالی ندارد. واکنش‌ها هم برای من مهم نیست. مسئله من ادبیات است. هرکجا که کتاب من خوانده شود و ارزش‌گذاری شود من استقبال می‌کنم. 

اگر با توجه به انتقاداتی که به شما شده است شما مخاطبین خودتان را به خاطر وابستگی این جایزه به تریبون‌های دولتی از دست بدهید 

ـ اصلاً مهم نیست، اصلاً مهم نیست. من سر ارزش‌های کتابم ایستاده‌ام. حالا مخاطب را از دست بدهم یا ندهیم اهمیتی ندارد. 

چه مؤلفه هایی از این کتاب در چهار چون جایزه آل احمد بوده است و شما از آن دفاع می‌کنید: 

- این کتاب ادبی است. و من در مورد مؤلفه های کار خودم نمی‌توانم حرف بزنم. مخاطب می‌خواند و قضاوت می‌کند

در اساسنامه کانون نویسندگان ارتباط و همکاری با سیستم سانسور اندیشه خط قرمز است 

ـ این چه ربطی دارد. این چه سؤالی است که می‌پرسید، چه بحثی است، یک جایزه ای بوده. به من داده‌اند من احتیاج داشتم و گرفتم.