۳۶ سال بعد از انقلاب ۱۳۵۷، جمهوری اسلامی ایران با گروهی که آنان را بزرگترین دشمن خود می انگارد بیش از هر زمان دیگری درگیر است، از آنها وحشت دارد، و با فرافکنی و ایجاد جنجال سعی در دور نگهداشتن آنان از انقلاب و کشوری است که خود نیک میداند از ملت ایران به یغما برده و خیال بازپس دادن آن را نیز ندارد. گروهی که ظرف ۳۶ سال کم کم تبدیل به "کابوس" بیداری جمهوری اسلامی ایران شده است، دیگر نه نیروهای چپ هستند، نه مجاهدین خلق، نه روشنفکران و دگراندیشان داخل ایران، و نه حتی جوانان ایرانی که آشکارا اعتنایی به ارزشهای دروغین و در بوق و کرنا کردۀ جمهوری اسلامی ندارند.
گروهی که امروز بزرگترین کابوس جمهوری اسلامی را تشکیل میدهد آن گروه از ایرانیانی هستند که جمهوری اسلامی آنها را به عمد و شادمان از ایران بیرون کرد و به تبعید خودخواسته فرستاد. ایرانیانی که ظرف سالها آرام آرام و اندک اندک از ایران خارج شدند یا گریختند، بدوا باعث شعف و آرامش خاطر حکام جمهوری اسلامی بودند، چرا که این گروه که نه با وضع موجود اخت میگرفت و نه حاضر بود در مقابل شرایطی که تمامیت خواهی و سوء تدبیر سران جمهوری اسلامی بوجود آورده بود تسلیم شود، همان بهتر که برود و گورش را گم کند و زحمتش را از سر آقایان حکام کم کند تا نفسی به راحتی بکشند.
پس از طی بیش از سه دهه دربدری، فقر و دلتنگی در غربت، ایرانیان تبعیدی در خارج از ایران اندک اندک به محیطها و کشورهایی که به آنها مهاجرت کرده اند، عادت کرده اند، در خیلی از کشورها اجزاء مهمی از شهروندان آن کشورها را تشکیل میدهند، در خیلی از نقاط صاحب تمول و مشاغل موفق و آوازه شده اند، و اینک نسلهای دوم و سوم آنها در عرصۀ دستیافتهای تحصیلی، علمی، هنری، و حرفه ای قرار گرفته اند. این گروه که خود جمهوری اسلامی دو سال پیش گفته است که بیش از سه میلیون نفر هستند، احتمالا به مراتب بیش از این تعداد هستند، چرا که آمار سه میلیون نفری* را سازمان ثبت احوال ایران احتمالا از روی تقاضاهای خدمات کنسولی و نیازمندی های ثبت شده در تنها هفت کشور از طریق وزارت امور خارجه استخراج کرده و اعلام کرده است. اما تعداد نامشخصی از ایرانیان نیز هستند که در کشورهای دیگر زندگی میکنند، یا کلا از جمهوری اسلامی بریده اند و سالهاست که درخواست گذرنامه و سایر خدمات کنسولی نمیکنند و بالطبع نیز در این آمار و آمارهای مشابه محاسبه نمیشوند.
تلاشهای جمهوری اسلامی در توهین، ناسزاگویی، و تمسخر ایرانیان مقیم خارج از کشور نیز اینطور که معلوم است نتایج دلخواه آنان را دربر نداشته و این گروه که آنها را مثل نقل و نبات "ضد انقلاب خارج نشین" میخواند را روز به روز تهدید بزرگتری تلقی میکند. نشانه های این تهدید تلقی کردن را نیز در ادبیات و فرافکنی های روزمرۀ جمهوری اسلامی میتوان به خوبی دید.
اگر به اخبار و تحولات داخل ایران توجه داشته باشید، به کرات میشنوید که رسانه های دولتی، شبه دولتی، و رسانه های وابسته به ارگانهای نظامی دائما در خصوص "گروه های ضد انقلاب خارج نشین،" یا همان گروه ایرانیانی که در خارج از کشور زندگی میکنند و دست جمهوری اسلامی به آنها نمیرسد تا آنها را وادار کند لباس مورد نظر آنها را بپوشند، دروغهای مورد نظر آنها را بگویند، و در مقابل بی کفایتیهای حکومتی خشن و بی مایه از ترس جان و مال و خویشان خود سکوت کنند.
در چند نمونۀ اخیر، یکی اسیدپاشی های اصفهان، دیگری اعدام ریحانه جباری، و همینطور گزارش جدید گزارشگر ویژۀ سازمان ملل متحد در امور حقوق بشر در ایران، نه تنها رسانه های دولتی، بلکه منابر نماز جمعه، و کلیۀ تریبونهای حکومتی یک صدا گفته و میگویند که آنچه در گزارشات و اخبار آمده، ساخته و پرداختۀ رسانه های خارجی و ضد انقلابیِ خارج از ایران است که "حقایق" را تحریف کرده و قصه هایی به جز واقعیت به خورد ملت ایران و جهانیان میدهند.
واقعیت این است که بعد از ۳۶ سال، جمهوری اسلامی ایران کم کم ناچار شده است که از سرمستی بیرون کردن درصد قابل توجهی از ملت ایران از کشور بیدار شود و با این واقعیت دست و پنجه نرم کند که ایرانیان ساکن خارج از ایران توانایی بالقوۀ زیادی برای ایجاد فشار روی حکومتی که با زور سرپا مانده است دارند. این گروه که نه تنها دل خوشی از این حکومت ندارند، بلکه در اثر سالها زندگی در حکومتهای قانونمند دیگر یادگرفته اند که استحقاق هیچ ملتی این نیست که داراییهای ملی اش به یغما برود و خونش در شیشه بشود و حقوق اولیه اش ندیده گرفته شوند. این افراد بعد از سالها تلاش در کشورهای قانونمند دیگر، بعضا ثروت و مکنت و نفوذ نیز در کشورهای جدید خویش پیدا کرده اند و به مراتب راحت تر از ایران میتوانند با قانونگزاران کشورهای جدید خود ارتباط برقرار کنند و از آنها بخواهند تا خواسته های آنان را نیز در روابطشان با جمهوری اسلامی لحاظ کنند.
در چنین شرایطی، فقط با تماشای دستپاچگی و شنیدن حرفهای غیر منطقی رسانه ها و مسئولان کشور در برابر وقایع اخیر، به نظر می آید جمهوری اسلامی ایران که سالهاست با ایجاد تفرقه بین ایرانیان داخل و خارج از کشور و بین ایرانیان خارج از کشور توانسته از به هم پیوستن این نیروهای عظیم جلوگیری کند، کم کم در برابر آنچه "هجمۀ رسانه های ضدانقلاب" میخواند که در واقع انعکاس آگاهی های روزافزون و قدرت رسانه ای ایرانیان خارج از ایران است، به صورت فزایندهای احساس ضعف و انفعال میکند و تنها راه نجات خود از این مخمصه ها را فرافکنی میبیند.
ای کاش ایرانیان خارج از ایران نیز از قدرت بالقوۀ خویش که تنها در پیوستگی و اتحاد آنها در برابر حکومت فاسد و زورگوی جمهوری اسلامی ایران است مطلع بشوند و در راه استفاده از این قدرت برای کمک بیشتر به ملت ایران برآیند.
شما چه فکر میکنید؟
------------------------------
* منبع: محسن کرمی، معاون سازمان ثبت احوال ایران، دوسال پیش در مصاحبه ای با خبرگزاری مهر گفته است که یک میلیون و چهارصد هزار ایرانی در آمریکا سکونت دارند که بیشترین شمار ایرانیان ساکن یک کشور خارجی است.
به گفته آقای کرمی، امارات متحده عربی با هشتصد هزار ایرانی در رده دوم و کشورهای بریتانیا و کانادا هر کدام با چهارصد و ده هزار، آلمان با دویست هزار، فرانسه با یکصد و پنجاه و پنج هزار، سوئد با یکصد و ده هزار ایرانی از لحاظ سکونت ایرانیان در کشورهای خارجی در رده های بعدی قرار دارند.
به نکته درستی اشاره کردید. نکته دیگر اینکه تفاوتی بین ایرانی داخل و خارج نیست. از این نظر که خروج یا ماندن در ایران، ایرانیت افراد را کم یا زیاد نمی کند. ایرانی خارج از کشور همان ایرانی داخل کشور است و بالعکس. هر دو به کشور و فرهنگشان علاقه دارند. هر دو در ساختن آینده ای بهتر همکاری دارند، هر چند به طور غیر مستقیم. اگر احزاب و گروههای سیاسی خارج از کشور روش اتحاد و همکاری یا احترام ساده را یاد نگرفته اند، با این حال جمهوری اسلامی به هزار دلیل سازمان دهی نشده در حال استحاله است.