زماني قهوه خانه يكي از اماكن تفريح و وقت گذراني مردم تهران بود و اين موقعيت را تا همين اواخر هم حفظ كرده بود. زماني در تهران، در هر محله اي يكي دو قهوه خانه بزرگ و كوچك وجود داشت كه پيش از آفتاب گشوده مي شدند و بعد از همه دكان ها هم بسته مي شدند.
قهوه خانه هاي معروف هم بيشتر در ناحيه بازار و خيابان هاي اطراف آن و محله ها و گذرهاي پرجمعيت قرار داشتند و «يوزباش»، «آسيدعلي» و «سرچشمه» از جمله معتبرترين قهوه خانه هاي تهران قديم بودند.
در جوار قهوه خانه، دو مكتب مهم از هنرهاي كلامي و تجسمي يعني نقالي و سخنوري مرشدان و «قوپوزنوازي» عاشيقان آذربايجاني (هنر كلامي) و نقاشي (هنر تجسمي) رشد و بالندگي يافت و در هر يك از اين هنرها، هنرمندان بزرگي تربيت شدند. نهاد قهوه خانه توانست اين هنرها را تا چند دهه پيش در جامعه ايران و ميانه عامه مردم زنده و پايدار نگه دارد.
از طرفي قهوه خانه همواره محل ديدار و گفت و گو بوده است؛ محلي براي جريان كسب و كار اهالي يك محل و جان گرفتن انواع داد و ستدها.
اين موضوع را در معماري قهوه خانه هم مي توان ديد؛ نوعي از معماري كه برگرفته از سبك و شيوه معماري سنتي شناخته شده سربينه حمام، زورخانه و تكيه بود. سربينه حمام عمومي از قديم محل ديدار و گفت و گوي عامه مردم، به خصوص اهل پيشه بوده و كاربري مشابهي با قهوه خانه داشته است. براي همين سبك معماري فضاي سربينه حمام هاي عمومي قديم و سنتي، الگوي فضاسازي داخل ساختمان سرپوشيده قهوه خانه شد.
برخي از اركان سربينه، مانند سكوهاي نشيمن دورادور بنا و طاق نماها يا غرفه هاي روي سكوها هم با معماري سكوها و طاق نماهاي زورخانه و تكيه، مشابهت و كاربري كم و بيش مشترك داشت. سكوي تعزيه خواني در تكيه و «سَردَمِ» - جايگاه مخصوص - مرشد و استاد سخنور، در هر دو نهاد زورخانه و تكيه نيز از اركان تأثير گذار در «تخت»بندي و بستن «سردم» سرپوشيده قهوه خانه شد.
منبع: سرزمين من، شمارهٔ ۳۰.
Professional Iranian Tea Server!