نسل دردمند امروز به دنبال نوش داروی آرامش است. میخواهد زخم‌ های خود را التیام بخشد. به این در و آن در می‌زند، گاه سراغ کتاب‌ های روان درمانی، محفل‌ های گوناگون عرفانی را می‌گیرد و گاهی هم در پی یافتن فال گیرها، رمّال‌ها، غیب گوها و… می‌رود، اما بی‌نتیجه و دست خالی بر می‌گردد. این مجموعه با هدف نگاهی دوباره به زندگی از زبان مردی گردآوری شده است که تسلطش در فلسفه قابل توجه است. تجربه‌ هایش در زندگی پر فراز و نشیب‌اش انگیزه‌ای خواهد بود برای آنان که به اندیشیدن و یافتن آرامش نیازمند هستند. درباره‌ ی بیشتر شاعران و نویسندگان مطرح ایران و جهان نوشته است و سعی کرده آنها را به سایرین معرفی کند اگر چه به قول خودش “پنبه خیلی‌ ها را زده است”. نشستن پای صحبت‌ های او فرصتی فراهم کرد تا این بار از او و حرف‌ هایش نوشته شود.

جدار شیشه‌ای
نقد و بررسی ادبیات فارسی: گفتگو با عبدالعلی دست غیب
رایحه مظفریان، فیض شریفی
انتشارات H & S Media

 

چکیده

دست‏غیب: "از منظر جامعه‏ شناسی درست است که یک جامعه فئوال رمان ندارد. رمان مخصوص جامعه‏ ی شهری است. در طول تاریخ ایران، بر حسب اسناد موجود از هخامنشیان، اثری از تئاتر دیده نمی‏شود. در حالی که در یونان تئاتر مثل نان شب واجب بوده است. جایزه می‏دادند. به سوفوکل، هفت مرتبه جایزه دادند. درام‏نویس‏ های یونان آثاری خلق کردند که یکی از منتقدان امروزی تئاتر می‏گوید: "قهرمان‏ های سوفوکل را وقتی به دارالمجانین رفتم، دیدم. همان بحران‏ ها را از سر می‏گذراندند". این درست است ولی توجه داشته باشید که ما نمی‏توانیم بگوییم چون جامعه فئودالی است پس صبر کنیم این جامعه از این حالت خارج شود، برسد به صنعت جدید و آن وقت رمان بنویسیم. چون همان طور که موقعیت تولید و اقتصاد، در ارگانیزاسیون جامعه مؤثر است، فکر و اندیشه و فعالیت اشخاص هم مؤثر است. این‏ها رابطه متقابل دارند. نویسنده‏ ی انگلیسی یا فرانسوی که از نویسندگان رومی کپی نمی‏کند. "خشم و هیاهویِ" ویلیام فاکنر را آقای "معروفی " گذاشته روی میزش و رمان "سمفونی مردگان" را نوشته است. بخوانید معلوم است. همان چهار شخصیت خشم و هیاهو در رمان ایشان عیناً تکرار شده است. "بنجی" در این جا "یوسف" شده است، "کوانتین" شده "آیدین"، خواهر "کوانتین" شده "آیدا"، "جیسون" شده اورهان که تاجر مسلک است. مو به مو دارد رمان خشم و هیاهو را تعقیب می‏کند".

شریفی: "این که می‏گویند دولت آبادی وقتی کلیدر را می‏نوشت مرتب اشک می‏ریخت، آیا حالت درونی نداشته وقتی رمان را می‏نوشته است؟"

دست‏غیب: "در سطح بسیار نازلی. آیدین را با کوانتین که مقایسه کنید، از نظر شخصیت پردازی، مونولوگ و تداعی مشابه است اما کوانتین دانشجوی دانشگاه هاروارد بوده، یک روشنفکر بوده، آیدین شاعری بوده است که با شخصیتی فاضل آشنا می‏شود. گفته‏ های درونی کوانتین را با گفته‏ های آیدین مقایسه کنید. کوانتین خواهرش را خیلی دوست دارد. در خشم و هیاهو شخصیّت او را با گفته‏ های درونی درآماتیزه می‏کند. خواهرش که منحرف می‏شود از دوره انحراف تا زمانی که بچه دار می‏شود- به صحنه می‏آید- کوانتین در توهمات خودش فرو می‏رود که با خواهر خودش زنا با محارم داشته است. این است که خود را می‏کشد. ملاحظات عمیق احساس گناه که جنبه ‏ی دینی دارد. نویسنده فلسفه‏ ی مسیحیت را دنبال می‏کند. آقای "معروفی" بر چه فلسفه‏ ای تکیه می‏کند؟ مونتاژ کرده است. من البته راه حلی پیدا کردم. می‏گویم کلیدر یا سمفونی مردگان اهمیت محلی دارند. به هر حال، فرم تازه‏ای را از جای دیگری آورده و ارائه داده‏ اند".

شریفی: "حتا دیدم آقای دولت آبادی در کتاب کلیدر از جملات شاعران ایران خیلی استفاده می‏کند و به نفع خودش مصادره به مطلوب می‏کند. در مثل نیما می‏گوید: "می‏تراود مهتاب، می‏درخشد شبتاب" وقتی می‏خواهد "صبح" را توصیف کند، دولت آبادی می‏گوید: "صبح زلال چون آب گوارای چشمه‏ ها از کرانه‏ های خاور برمی‏تراود و روشنایی نیلگون خود را بر زمین می‏پاشاند". او از شاعران معاصر ایران تصویرهای فراوانی می‏گیرد و وارد رمان می‏کند. این عیب نیست. کلیدر به قول یدالله رویایی بیش‏تر از آن که به شعر برسد تغذیه از شعر می‏کند؛ یعنی زبان شعر معاصر و تکنیک‏ های زبانی شاعران پیشرو را با کاربردهای شخصی‏ اش در رمان وارد می‏کند و این خود البته غنیمتی بر غنای قصه امروز است".

دست‏غیب: "دولت آبادی طرز سخن خود را به طور کامل از گویش و شعر شیوه‏ ی خراسانی و شاعران خراسان برداشت می‏کند. حرف‏هایش بسیار کلیشه‏ا ی است و بسیار رسمی حرف می‏زند. هیچ ایرانی‏ ایی این گونه سخن نمی‏گوید، زبان و لحن شعر شاملو هم کلاسیک است (به جز پریا و دخترهای ننه دریا)، در مثل "ابراهیم در آتش" شاملو را بخوانید مثل این که بیهقی و حافظ حرف می‏زنند. مجتبی مینوی از وی مُدرن‏تر حرف می‏زند، مقالات مجتبی مینوی که در کتاب هفت گفتار آمده، خطابی است و بسیار جذاب است. گاهی به پیروی از هدایت، زمانی که درباره‏ ی شکسپیر یا دانته صحبت می‏کند، عبارات جان دار عامیانه به کار می‏برد. مثل این که با شما صحبت می‏کند. من که اگر یک جایزه کلان معین کنند، یا چوبم بزنند حاضر نیستم این رمان‏ ها را دوباره بخوانم. هر وقت این کتاب‏ ها را باز می‏کنم و جملات آن‏ها را می‏خوانم مثل این که یک سطل آب سرد رویم می‏ریزند. کتاب‏ها و رمان‏های معروف غرب را بخوانید از جذابیت اصلاً نمی‏توانید زمین بگذارید" >>>