تابلوی بسیار زیبائی را که مشاهده می‌‌فرمایید ـــ تشییع (پسواری) جنازه‌ی یک وایکینگ نام داشته و اثری بی همتا از فرانسیس برنارد دیکسی است، وی این تابلوی زیبا را در سالِ ۱۸۹۳ میلادی کشیده است، دیکسی یک نقاش انگلیسی دوره‌ی ویکتوریا (دوره‌ی اوجِ انقلاب صنعتی در بریتانیا و اوجِ امپراتوری بریتانیا) بود، دیکسی بیشتر برای برداشت‌هایش از آثارِ ادبی، تاریخی و حماسه شناخته می‌شود.

خانواده‌ی وی همگی نقاش بودند، برای همین از زمانی‌ که کوچک بود ـــ توسط پدرش توماس دیکسی، برادرش هربرت دیکسی و خواهرش مارگارت دیکسی ـــ آموزشِ نقاشی دید، او از اولین کسانی‌ بود که در آن زمان از زنانِ مدل استفاده کرده و پیشنهاد داد که نقاشی زنده و مجسمه سازی از زنان ـــ مجاز شود، او بعداً به خاطر نقاشی پرتره‌هایی از زنانِ هم عصر خود ـــ شهرتِ فراوانی یافت.

نقاشی تشییع جنازه‌ی یک وایکینگ ـــ تصویری تاریک و دراماتیک ـــ از مراسم تشییع جنازه‌ی یک وایکینگ است، هنگامی که یک وایکینگِ نامدار و بزرگ در می‌گذشت، بدن او به مدت ۱۰ روز در یک گور موقت قرار می‌گرفت و سپس او را سوار بر یک قایق کرده و با تمامی اموالَش (اعم از: حیوانات، جواهرات و لباس‌هایش) روی کومه‌ی هیزم خوابانیده و سپس هیزم‌ها را روشن کرده و قایق را به میان دریا می‌فرستادند.

وایکینگ‌ها دریانوردانی از جنوب اسکاندیناوی بوده که به زبان نورسِ باستان (از تبارِ هند و اروپایی بوده و این زبان تا پیرامون ۱۳۰۰ میلادی زنده بوده‌ است، زبان‌های ژرمنی شمالی کنونی ـــ از نورس باستان مشتق شده‌اند، این زبان‌ها عبارتند از ایسلندی، فاروئی، نروژی، دانمارکی و سوئدی، گویشوران به این زبان‌ها هنوز کمابیش قابلیت درک زبان‌های یکدیگر را دارا هستند) صحبت می‌کردند، واژه وایکینگ ـــ یکی از کلماتی است که در قرن نوزدهم ابداع شده و بدین ترتیب می‌توان گفت در زمان‌های دور کسی آن‌ها را با این نام صدا نمی‌زده است، شواهدی در دسترس است که نشان می‌دهد اروپاییان آن زمان، به این قبایل نورس، نورسمن و دانمارکی می‌گفته‌اند.

وایکینگ‌ها مردمانی جهانگرد و جستجوگر بودند، کشتی‌های آن‌ها که بیشتر مانند قایق‌های باریک بزرگ بود و این توانایی را داشت که در سخت‌ترین دگرگونی‌های آب و هوایی دریا مانند باران و توفان تاب بیاورند، کشتی‌های قدرتمند و سریع یکی از دلایل موفقیت چشمگیر وایکینگ‌ها بوده است، آن‌ها می‌دانستند چطور کشتی‌هایی بزرگ بسازند که تعداد زیادی جنگجو در آن جای بگیرد و در عین حال سرعت بالایی داشته باشد، این قایق‌ها با وجود بزرگ بودن بسیار سریع بوده و تکنیک‌های ساخت آن‌ها به گونه‌ای بود که به راحتی در خشکی پهلو گرفته و خیلی راحت به آب باز می‌گشتند، آن‌ها از کرانه‌های سوئد دریانوردی و ماهی‌ گیری می‌کردند تا رودهای خاور اروپا ـــ که به دریای سیاه می‌رسید.

شواهدی قطعی از ارتباط وایکینگ‌ها با مردم ایران وجود دارد، علی آذرداد در میراث یکسان ایران باستان و اروپا می گوید: پیوند مردمان ژرمن تبار و جهان ایرانی میان تیره‌های شمالی ژرمن‌ها، وایکینگ‌ها، به گونه ویژه‌ای در دوران ایران پس از اسلام پابرجا بود، شمشیر نامی وایکینگ اولفبرت به‌ راستی با ایران در پیوند است، فردریک کارپنتیر از دانشگاه استکهلم سوئد که درباره‌ی راه بازرگانی رود ولگا پژوهش کرده‌ است؛ از کشتی‌رانی وایکینگ‌ها از دریاچه مالاران سوئد به بندرهای شمالی ایران در سال‌های ۸۰۰ تا میانه ۱۰۰۰ میلادی چنین یاد می‌کند: بسیار گمان می‌رود که پولاد به‌ کار رفته در شمشیرهای اولفبرت ـــ از ایران آمده باشد، من می‌پندارم که آنها این پولاد ایرانی را با پیوندهای دوستانه بازرگانی و دادن پوست خز و دیگر کالاهای شمالی گرفته و با کشتی‌های کوچک رودخانه‌ای برده‌اند.

در ساحل، در سمت راست نقاشی، انبوهی از مردان وایکینگ و سربازان با اسلحه‌ها و سلاح‌های بلند شده ایستاده‌اند، در حالی‌ که کشتی در حال سوختنِ حامل جسد ـــ به بیرون رانده می‌شود، برجسته‌ترین این چهره‌هایی که در نقاشی می بینیم؛ مردی زره‌ پوش است که جلوی جمعیت ایستاده و فرمان می دهد، کلاهِ کاکل‌دار و سینه‌ای با تزئینات برافراشته بر سر دارد، دست راستش را بالا برده و مشعل شعله‌ور را در سمت چپ نگه داشته است، وی کشتی را آتش زده و او جایگزینِ وایکینگِ پیر و از دنیا رفته است.

پشتِ کشتی کوچک ـــ با یک سر و گردنِ موجودی افسانه‌ای حکاکی شده و توسط جنگجویانِ وفادار ـــ به دریای مواج کشیده می شود، پیکرِ دراز کشیده وایکینگِ پیرِ مُرده، کاملا زره پوش، توسط شعله های آتش احاطه شده است، در پس‌زمینه، کوه‌های سنگی و صخره‌ای ـــ در زیر آسمانی تاریک و طوفانی دیده می‌شوند، این صحنه؛ با درخشش آتش سوزان و مشعل شکلِ پیش زمینه که در آب و ساحلِ درخشان منعکس شده ـــ روشن می شود، تا زمانی‌ که کشتی حاملِ جنازه از بین نرفته و غرق نمی‌شد ـــ کسی‌ ساحل را تَرک نمی‌‌کرد.

وایکینگ‌ها یکی از آخرین ملت‌های ساکنِ اروپا بوده که همچنان بر مذهب چند خدایی (به خصوص پرستش ارواح در گذشته و اعتقاد به وجود ارواح در تمامی موجودات طبیعت) بودند، آن‌ها به کودکانِ خود همواره می‌آموختند که رده هرکس فرمانی است از سوی خدایان ـــ که تنها بی‌ایمانان؛ باکِ دگرگون کردن آن را دارند، ساختار اجتماعی در میان قبایل نورس مانند دیگر جاها بر پایه بسامانی خانوادگی، همکاری بازرگانی و باورهای آیینی استوار بود.

منتقدانِ هنری دوره‌ی ویکتوریا ـــ نقدهای مثبت و منفی از نقاشی ارائه دادند، این نقاشی زیبا صحنه‌پردازی‌شده ـــ به خوبی‌ و با عمقی بی‌ نظیر یک واقعه‌ی تاریخی را به ما نشان می‌‌دهد ـــ بی‌ آنکه کسی‌ از دوره‌ی ما ـــ آن صحنه را به چشمِ خود دیده باشد، در تاریخ هنر ـــ این چنین نقاشی را بسیار کم در جایی‌ سراغ داریم، سر فرانسیس برنارد دیکسی در سالِ ۱۹۲۸ میلادی درگذشت، او یک تصویرگرِ واقعی بود، از این نقاشی ـــ در گالری هنری منچستر انگلستان نگهداری می‌‌شود.