شبی‌ که روحِ ژولیوس سزار بر بروتوس ظاهر شد‎


سوگ رنجنامه‌ی ژولیوس سزار ـــ نمایش‌نامه‌ای اثرِ ویلیام  شکسپیر (شاعر، نمایشنامه‌نویس و بازیگر تئاترِ انگلیسی) است که گمان می‌رود در سال ۱۵۹۹ میلادی نوشته شده‌ باشد، این نمایش‌نامه درباره‌ی توطئه‌ای است که در سال ۴۴ پیش از میلاد علیه ژولیوس سزار، دیکتاتور رومی صورت گرفته که به قتل او و نیز شکست توطئه‌گران در نبرد فیلیپی منجر شد.

نبرد فیلیپی نبرد بین نیروهای مارک آنتونی (سیاستمدار بانفوذ و فرمانده‌ی لایق نظامی روم و یکی از سه حاکم جمهوری روم بود که نقشی حیاتی در تبدیل‌شدن جمهوری روم به‌عنوان یک گروهه‌سالاری به امپراتوری روم در نقش یک حکومت یکه‌سالاری داشت) و آگوستوس (بنیان‌گذار پرینکیپاته و نخستین امپراتور روم، پرینکیپاته نامی است که برخی اوقات برای اشاره به دوره‌ی اول امپراتوری روم؛ از آغاز حکمرانی آگوستوس در ۲۷ قبل از میلاد تا پایان بحران قرن سوم در ۲۸۴ پس از میلاد ـــ استفاده می‌شود)؛ اعضاء تریوم ویرات دوم (یک اتحاد سیاسی است که بین سه تن از شخصیت‌های قدرتمند جمهوری روم ایجاد شد) و رهبران قتل جولیوس سزار یعنی مارکوس یونیوس بروتوس ( معروف به بروتوس؛ سیاستمداری در اواخر دوران جمهوری روم بود) و گایوس کاسیوس لونگینوس ( از سناتورهای جمهوری روم، او از طراحان اصلی نقشه‌ی قتل ژولیوس سزار به حساب می‌آید) در ۴۲ سال قبل از میلاد مسیح بوده‌ است، این نبرد شامل بیش از ۲۰۰٬۰۰۰ مرد در یکی از بزرگترین جنگ‌های داخلی روم بود که شامل دو درگیری در غرب شهر باستانی فیلیپی بود، در نتیجه این جنگ باقی مانده سپاه جمهوری شکست می‌خورد و پس از مدتی اندک موجب سقوط جمهوری روم، برپایی امپراتوری آگوستوس و پیدایش امپراتوری روم می‌شود.

شکسپیر دو نمایش‌نامه کوریولانوس (تراژدی‌ای کمتر شناخته ای از شکسپیر) آنتونیوس و کلئوپاترا را نیز از وقایع تاریخی دوران امپراتوری روم اقتباس کرده‌ است، اگرچه عنوان نمایش‌نامه ژولیوس سزار است، ولی سزار شخصیت اصلی نمایش‌نامه نیست؛ او تنها در سه صحنه حضور دارد و در ابتدای پرده سوم کشته می‌شود، مارکوس بروتوس بیشتر از چهار بار و هر بار چندین خط سخن می‌گوید و بار روانشناسی نمایش، کشمکش او برای انتخاب بین شرافت، وطن‌پرستی و دوستی با سزار است.

در پرده‌ی چهارم؛ صحنه‌ی سوم این نمایشنامه؛ روحِ ژولیوس سزار بر بروتوس ظاهر می شود:

بروتوس می‌‌گوید:

چیست؟

آنجا چه خبر است؟

فکر می کنم این بینایی بد من است که باعث می شود این چنین موجودی وحشتناک را ببینم.

دارد به سمتم می آید.

آیا شما واقعی هستید؟

تو خدایی یا فرشته ای؟ یا شیطانی که خونم را سرد کرده و موهایم را سیخ می کنی؟ بگو چه هستی!

روح پاسخ می‌‌دهد:

بروتوس،... من هستم،... روحِ شیطانی تو.

بروتوس با رنگی‌ پریده می‌‌پرسد:

اینجا چه کار داری؟

روح:

آمدم اینجا تا به تو بگویم که به زودی مرا در (شهر) فیلیپی خواهی‌ دید.

بروتوس:

پس باز تو را خواهم دید؟!

روح:

بلی، در شهرِ فیلیپی.

با گفتنِ این جمله؛ روح محو می‌‌شود.

بروتوس از جایش برخاسته و فریاد می‌‌زند که:

همینطور که می روی، من جراتِ صحبت کردن با تو را پیدا می کنم.

روح شیطانی، من می خواهم بیشتر با تو صحبت کنم.

در اینجا صحنه به پایان می‌‌رسد، کشته شدن سزار از مشهورترین صحنه‌های نمایشنامه است که در پرده سوم روی می‌دهد، سزار با نادیده گرفتن هشدارهای فالگیر و نیز همسرش به سنا می‌رود، در آنجا با انگیزه قبلی یک درخواست رای‌گیری از طرف متالوس سیمبر برای برادر تبعیدی‌اش داده می‌شود که سزار بلافاصله آن را رد می‌کند، در این هنگام، کاسکا از پشت گردن سزار را می‌گیرد تا دسیسه‌چینان او را آماج ضربات چاقو سازند، بروتوس آخرین نفر است و سزار جمله معروفش را در این لحظه به او می‌گوید: تو هم، بروتوس؟ (اصطلاحی لاتین است که در فرهنگ غربی برای نشان دادن اوجِ خیانت استفاده می‌شود) (عده‌ای برین باورند که بروتوس فرزند نامشروع سزار بوده‌ است) و شکسپیر این را نیز از زبان سزار اضافه کرده‌ که پس بر خاک بیفت، سزار و با این کار خواسته این نکته را برساند که سزار پس از فهمیدن این خیانت نخواسته که زنده بماند، پس قهرمان است، پلوتارک (از تاریخ‌ نگاران، زندگی‌نامه‌نویسان و مقاله‌نویسان یونان باستان) گفته که سزار در هنگام مرگ چیزی نگفته و تنها با دیدن بروتوس در میان خائنین توگای (جلیقه مردان رومی) خود را بر سر خود کشیده‌ است.

این را باید یادآوری کرد که قتل ژولیوس سزار ـــ نتیجه‌ی دسیسه‌ی هشت تَن از سناتورهای جمهوری روم بود که خود را رهایی‌دهندگان می‌نامیدند، آنان به رهبری گایوس کاسیوس لونگینوس و مارکوس یونیوس بروتوس، در مکانی در نزدیکی تئاتر پومپه (ساختاری در روم باستان که در قسمت دوم دوره جمهوری جمهوری روم توسط پومپه بزرگ ساخته شده بود) و در سال ۴۴ پیش از میلاد؛ با وارد کردن ضربات چاقو ژولیوس سزار را از پای درآوردند. سناتورها پس از به قتل رساندن سزار ـــ با شادی و شعف؛ جسد وی را رها می‌کنند .

در آن هنگام ـــ سزار دیکتاتور جمهوری روم بوده و به‌ تازگی از جانب سنا ـــ به دیکتاتور مادام‌العمر روم مبدل شده بود، این امر ترس برخی از سناتورها را برانگیخته بود که مبادا سزار در اندیشه‌ی برانداختن جمهوری و ایجاد حکومتی خودکامه باشد، عاقبت قتل سزار به بروز جنگ داخلی رهایی‌دهندگان (آخرین جنگ جمهوری روم) و در نهایت به فروپاشی جمهوری روم و برآمدن امپراتوری روم انجامید.

در ابتدای پرده چهارم بروتوس با کاسیوس بر سر اینکه خون سزار را برای عدالت نریخته‌اند ـــ مشاجره می‌کند، سپس برای جنگ با مارک آنتونی و آگوستوس (فرزند سزار که شکسپیر نام او را اوکتاویوس گفته‌ است) مشورت می‌کنند، در واقع این روحِ ژولیوس سزار بود که ظاهر شده بود تا شکست قریب‌الوقوعِ بروتوس را با طعنه ـــ به او بگوید.

پایانِ بروتوس غم انگیز است، در حین جنگ؛ کاسیوس (سردار بزرگِ روم، او تنها سرداری بود که قوای اشکانی را شکست داد) با شنیدن دستگیری بهترین دوستش، تیتینوس (نجیب زاده‌ی رومی و یکی از توطئه کنندگانِ مرگ سزار)، خود را می‌کشد، تیتینوس که اسیر نشده، پس از دیدن جسد کاسیوس خود را می‌کشد، در آن مرحله از جنگ، بروتوس پیروز شده اما پیروزی‌اش قطعی نیست، او روز بعد با قلبی سنگین به نبرد ادامه می‌دهد و پس از شکست ـــ خود را می‌کُشد.

سزار از دیدنِ بروتوس در میان خائنان ـــ حالتِ شوک پیدا کرده بود، هنگامی که ۶۰ نفر عصبانی با چاقو به او حمله می‌‌کردند ـــ وی با گفتنِ تو هم، بروتوس؟ ــــ او را تهدید و نفرین کرده بود، بروتوس از وقتی‌ که سزار به قتل رسید ـــ روزِ خوش ندیده بود، شاید سزار جمله‌ای یونانی را که از مدت‌ها پیش در میان رومیان مثل شده‌ بود را تغییر داده‌ بود، ضرب‌المثلِ کامل چنین است: تو هم، ای فرزند، طعم قدرت را خواهی چشید، که تنها سزار قسمت اول آن را آورده تا مرگ بروتوس را پیش‌بینی ـــ کرده‌ باشد.

همچنین سخن سزار؛ به عنوان بعدش نوبت توست و به سمت جهنم به همراه تو، رفیق نیز ـــ تفسیر شده‌ است، خانواده‌های اشراف‌زاده‌ی رومی در آن دوران (و از جمله خاندان سزار) از زبان یونانی (و نه لاتین) به عنوان زبان مادری خود استفاده می‌کرده‌اند، احتمال دارد که سزار در هنگام مواجه شدن با مرگ به زبان مادری خود ـــ یعنی یونانی روی آورده باشد.

نمایش با سخنان آنتونی که با ستایش بروتوس او را نجیب‌ترین رومیان می‌خواند ـــ به پایان می‌رسد، او می‌گوید او تنها خیانتکاری بود که برای روم عمل کرد، در این قسمت اشاره‌ای بین مارک آنتونی و اکتاویوس وجود داشته که در اثر دیگر شکسپیر؛ با نام آنتونیوس و کلئوپاترا نوشته شده‌ است.

زمستان ۲۰۲۴ میلادی، مادرید، اسپانیا.