Voice of Iran
کارآفرین، موسس و مدیر عامل شرکت پلی اکریل اصفهان، از بنیانگذاران شرکتهای راوند کاشان و مخمل کاشان ، مدیر عامل گروه صنعتی بهشهر
مصاحبه کننده : حبیب لاجوردی
تاریخ مصاحبه : ۱۱-۱۰-۱۹۸۲
محل مصاحبه : هیوستن ، تگزاس
خانواده لاجوردی از مشهورترین فعالان اقتصادی و کارآفرینان قبل از انقلاب بودند.
آنها فعالیت اقتصادی خود را از سال ۱۲۷۰ شمسی با فعالیتهای حاج سیدمحمد لاجوردی و برادرش شروع کرد. خاندان لاجوردی از اواخر دوره ناصرالدین شاه تا آخر دوره پهلوی، در بیشتر عرصه اقتصادی اعم از صادرات و واردات و نیز از سال ۱۳۳۰ به بعد در بخش صنعت و خدمات به ویژه صنایع غذایی، نساجی، شوینده، ساختمان، بانکداری و بیمه فعال بودند. اکبر لاجوردی درباره فعالیت خانواده لاوجوری میگوید: «ما برای پیشرفت کارمان ۱۱۰ سال حوصله به خرج دادیم و سخت کار کردیم و همانطور که پدرم به من گفته، این کار را با ۱۰ تومان سرمایه شروع کرده و سالی ۲۰ درصد به سرمایه خود اضافه کرده است.»
لاجوردیها در بسیاری زمینهها جزو پایهگذاران بخش خصوصی نوین در ایران بودند. آنها اولین شرکت خصوصی کامپیوتری ایران را بعد از شرکت ملی نفت تأسیس کردند. نسل اول و دوم و سوم این خانواده در فعالیتهای بازرگانی (واردات و صادرات) فعال بودند اما با شروع فعالیتهای نسل سوم شاهد گسترش فعالیتهای آنان در صنعت هستیم.
در نهایت، پس از انقلاب اسلامی، در جریان مصادره اموال و داراییها، کارخانهها و شرکتهای خاندان لاجوردی مصادره شدند.
تاریخچه خانوادگی
نسل اول
حاج سید محمد نیل فروش «لاجوردیها» بودند که در سال ۱۲۴۷ هجری شمسی در کاشان به دنیا آمد پدرش میرزاابولقاسم و مادرش ملقب به خانم بزرگ بوده است.
نسل دوم
حاج محمود لاجوردی در کاشان به دنیا آمد پدرش سید محمد و مادرش فاطمه خانم مرتضوی بود.
اکبر لاجوردیان برادر محمود لاجوردی متولد سال ۱۳۰۲ شمسی.
سید اکبر لاجوردیان، یکی از چهار نفر مؤسس شرکت پلیاکریل اصفهان و مدیرعامل این شرکت از سال ۱۳۵۲ تا ۱۳۵۷ بودهاست.
نسل سوم
احمد لاجوردی فرزند محمود لاجوردی که از سال ۱۳۱۷تا اوایل ۱۳۵۸ قریب ۴۰ سال در عرصه تجارت و صنعت مدرن ایران به عنوان یک کارآفرین برجسته و یکی از مؤسسان شرکت صنعتی بهشهر فعالیت داشت.
قاسم لاجوردی فرزند محمود لاجوردی از بنیانگذاران گروه صنعتی بهشهر بود که در روز ۲۹ دیماه (۱۹ ژانویه) ۱۳۸۹ در بیمارستانی در شهر توسان ایالت آریزونای آمریکا درگذشت.
حبیب لاجوردی فرزند محمود لاجوردی نیز از نسل سوم این خاندان محسوب میگردد. او از دانشآموختگان دانشگاههای «هاروارد» و «ییل» در رشته MBA و اقتصاد بود. وی در سال ۱۳۴۸ از فعالیتهای اقتصادی در ایران دست کشید و به کارهای پژوهشی در حوزه اقتصاد پرداخت. او مرکز مطالعات مدیریت را در تهران تأسیس کرد و تا سال ۱۳۵۷ نیز در این مرکز به تدریس پرداخت. پس از انقلاب او به مرکز مطالعات خاورمیانه دانشگاه هاروارد رفت.
نسل چهارم
علی لاجوردی متولد ۲۵ فروردین سال ۱۳۲۶ فرزند احمد لاجوردی است که به همراه برادر خود حمید لاجوردی متولد ۱۳۲۷ از نسل چهارم محسوب میگردند و به همراه دیگر افراد خاندان لاجوردی نقش بزرگی در صنعت قبل از انقلاب داشتند.
مصادره اموال لاجوردیها
در تیر ۱۳۵۸ تمام سهام و داراییهای اموال ۵۱ صاحبان صنایع بزرگ توسط شورای انقلاب مصادره گردیده در آن ایام بخشی از افراد خانواده لاجوردی - سید محمود، احمد، اکبر، علی و حمید - هنوز، در ایران بودند. اکبر لاوجوردی تلاش زیادی برای اثبات بدون دلیل بودن مصادرهها میکند، اما نه تنها تلاشها به نتیجه نمیرسد، بلکه با ممنوعالخروج شدن و ترور برادرزادهاش، وی تصمیم گرفت به شکل غیرقانونی از ایران خارج شود. لاجوردی در مورد خروج خودش از ایران مینویسد: «سرزمینی را پشت سر میگذاشتم که ذرات وجودم با آب و گل آن سرشته و پرورش پیدا کرده بود. پیکرهای درگذشتگانم، که پدرانم، مادرانم در زنجیره نسلهای طولانی، همه در خاک این سرزمین خفتهاند. دل کندن از آن همه خاطره و از تاریخ و یادگارهای خانوادهام بسیار دشوار بود. به این علت با حسرت به افقهای دور و تاریک ایران نگاه میکردم.»
به نظر من جامعه به اصطلاح روشنفكري ايران قبل از انقلاب سهم عظيمي در بدبختي و فلاكت ايران امروز دارد. حالا كه به دوران نوجواني خودم فكر ميكنم ميبينم كه چقدر گمراه بودم و بوديم و چه اوقات گرانبهايي كه به خواندن و بحث كردن در باب چرندياتي كه امثال آل احمد و شريعتي به خورد ما دادند به هدر رفت.. بعد از آمدن به امريكا و اسكان گرفتن در ايالت ماساچوست اين فرصت برايم مهيا شد تا از نزديك با كسي آشنا شوم كه تا آن زمان در ذهن خام و جوان من عضو لشكر دشمن خلق محسوب ميشد و او كسي نيست جزء حبيب لاجوردي. اين چند خط را مينويسم كه حداقل قدرداني ناچيزي از اين مرد استثنائي نموده باشم به اميد اينكه ديگراني كه رشته كاريشان در اين زمينه است براي معرفي و تقدير از او كوشا باشند.
براي من حبيب نمونه يك انسان كامل است كه دين خود را نسبت به خانواده، جامعه و فرهنگ مرز و بوم خويش تمام و كمال پرداخته است، داراي مدرك ليسانس از دانشگاه ييل ، فوق ليسانس از دانشگاه هاروارد و دكترا از دانشگاه اكسفورد ميباشد. در سال ١٣٤٨ مركز مطالعات مديريت ايران را در تهران بنيان نهاد كه اساتيد دانشكده بازرگاني دانشگاه هاروارد در آن تدريس ميكردند. فقط فكرشو بكنيد، دانشجوي ايراني سر كلاس درس توي تهران نشسته و از استاد دانشگاه هاروارد درس مي اموزه !! ( از كجا رسيديم به كجا)
در سال ١٣٦٠ پروژه تاريخ شفاهي ايران. را در مركز مطالعات خاورميانه دانشگاه هارواردآغاز نمود كه از معتبرترين اسناد در رابطه به وقايع اي كه به انقلاب و سرگوني سيستم سلطنتي در ايران انجاميد ميباشد. وي همچنين مؤلف كتاب "اتحاديه هاي كارگري و خودكامگي در ايران" ميباشد.
اينهايي كه گفتم را ميتوانيد در ويكيپيدياي فارسي نيز بيابيد. اما شخصيت حبيب بسيار فراتر از اينهاست،جالب است بدانيد او كه متعلق به يكي از متمولترين خانواده هاي ايران است ، يكي از نزديكترين دوستان سياوش كسرايي شاعر چپ معاصر نيز بود.
در زمينه فرهنگي كمكهاي ارزنده اي به جامعه ايراني مقيم بوستون نموده است كه تأسيس خانه ايران يكي از آنهاست. او انساني بسيار خاكي و شوخ طبع است و در ١٤-١٥ سالي كه تا قبل از انتقالشان از بوستون در ارتباط بوديم خيلي چيزها بخصوص در رشته مديريتي ار ايشان آموختم كه هنوز در زمينه كاري از آنها استفاده ميكنم. ميدانم كه مدتهاست كه حالشان خوب نيست، برايشان عمري با عزت و طولاني آرزو دارم. يادمه كه بعد از آخرين برنامه پروژه شفاهي در هاروارد ايشان با اين جمله جلسه را خاتمه دادند: "وعده ما باشد براي چند ماه بعد از انقلاب آينده در ايران و مصاحبه هاي جديد" ما همچنان منتظريم.