در این دوره از زندگی‌ و از آن همه که بر من تا به حال گذشته است ـــ سخت معتقدم که مُردن خوفناک بوده و اما مرگ بی‌ درد و حتی آرام بخشِ اَبدی است، انگاری با یک دستِ نوازشگر مواجه می‌‌شوی، مَزه‌ی آن را زمانی‌ می‌‌فهمی‌ که مدت‌ها به روی آنچه که بر تو گذشته ـــ فکر کرده و شاید در حسرتِ مُردنی دوباره ـــ ثانیه شماری کنی‌، در هر حال روح می‌‌ماند، جسم؛ پَست و حقیر ـــ از خاک بوده که طبیعت آن سرد و خشک است و به غَبرا باز می‌‌گردد.

یکصـد و نـوزده ثانیـه مُـرده بـودم