چنین گفت
تازه ترین چنین گفت های Jahanshah
مثل غشیها، چشمهاش داشت میافتاد پس سرش. کیف موادی که خون به خونش میانداخت، دهانش را باز نگه داشته بود و ته خندهای هم به گوشه لبش وصله میکرد. در همان نشئگی، فحش چارواداری داد. از روی حوض لیز خورد و نشست کف زمین. انگار در همان عالم هپروت هم مادرانگی پاچهاش را گرفته بود که حالاهاست پاهایش شل شود و بچه با سر بیفتد روی موزاییک. روی زمین پهن شد. بچه همچنان از پستانش آویزان بود اما پایین تنهاش افتاد روی زمین و از کمر به بالا روی زانوی نیمه خمیده زن لم داد.
Jahanshah | یک روز قبل
۰ ۲۹
باید یاد میگرفت. سخت بود ولی باید یاد میگرفت که هر حرفی را نزند. از عرب و افغانی و هندی و چینی و روس بد نگوید. به کلاه و مدل موی یهودیها خیره نشود. از کسی درباره حقوق و قیمت وسایلش نپرسد. اگر زنی را با لباس نرسیده به خط کش ناموسش دید، مادر مرده را نبرد قلعه و برگرداند. هر لبخند زنانه و هر لوندی دلنشینی که پس سلام و روزبخیر میآید را «آره» مسلم نگیرد. سخت بود...خیلی سخت!
Jahanshah | ۱۲ روز قبل
۰ ۹۵
به بالای تپهی همجوار شهر میروم و از ارتفاعی ایستاده نزدیک به آسمان صاف آبیاش به خاک نرم و مخملی سرزمین مردماناش نظر میاندازم و شهادت میدهم که کوچه به کوچهباغهای انار شهرشان در شعرِ سهراب ریخته بود و شهادت میدهم که ردِ پای سهراب در خانه به خانهی شهر! و گنج اصلی همان خاکیست که در آن بذر محبت و مهر و برکت میروید…
Jahanshah | ۱۵ روز قبل
۰ ۶۴
لیبرال دموکراسی: وقتی هر حمله و تحریفی به ضد خود تبدیل میشود!
bzahedi | ۷ دقیقه قبل
۰ ۲
دسته: تعیین نشده
نظرات