نسل من یهو بزرگ نشد، ما یواش‌یواش بزرگ شدیم! ما یه عالمه لباس کج‌ومعوج برای عروسکامون دوختیم، یه عالمه پلوی خام توی قابلمه‌ی مامان‌بازیامون پختیم و با لذت خوردیم و بعدش‌ام از دل‌درد مردیم. ما سر سینی‌های لواشک روی پشت‌بوم رفتیم، واسه مورچه‌ها خونه درست کردیم. ما سوار الاغ شدیم و باهاش حرف زدیم، ملخ‌ها رو روی برگ گل لادن نشوندیم تا لذت موج‌سواری توی حوض آبی رو بفهمن.

ما بازی کردیم، ما بازی خوردیم