ای ابر سیاه! مرا با خود به آسمان تهران ببَر. می‌خواهم امشب بر سوگوارانِ شهر ببارم. می‌خواهم همراه یارانم از کنار این خانه‌های پست و این قلب‌های تاریک بگذرم و همراه دانه‌های باران به دلِ گرمِ زمین راه یابم و بر بستر آبهای پاک تا عمق ریگزارهای دور برانم. در آنجا گَوَنِ نورسی است که بی‌اعتنا به غوغای شهر سر از خاک رسته است و روحِ شهر در زیر آن خانه دارد.

روحِ شهر