مرگ و زندگی مماس بر هم ... نه! سوار بر گرده هم می‌گذرند. مرگ همیشه در همین نزدیکی ها جولان داده ولی برق زندگی به او مجال دیده شدن نمی داد. حال در گستردگی و لجاجت این تاریکی جز به مرگ نمی‌شود اندیشید. همچون راهی که پیش رو گسترده است ولی تا غلظت شب بر آن گسترده می‌شود، انگار نیست می‌شود.

پشت سنگر قلعه ی کاغذی