بایستی پذیرفت که این خشم عریان و رادیکالیزم حیرت‌آور محصول دو دهه سرسختی حکومت در قبال مطالبات عمومی و لجبازی مداوم با کنش‌های توده‌ است. ... تمام مجاری و مکانیزم‌های متعارف اعمال تغییر در روال سیاسی کشور از سوی حاکمیت و شخص آیت‌الله خامنه‌ای مسدود شده‌اند. ...نهاد پارلمان ...عملاً خلع ید شده و رسانه‌ها و نهادهای مدنی عقیم شده‌اند. نهادهای فرادستی مثل قوه قضاییه... به ابزار اصولگرایان تبدیل شده‌اند...سال هاست که ایران دچار انسداد سیاسی است.

بی بی سی: طبقه متوسط شهری که بزرگترین طبقه اجتماعی ایران است تا این لحظه به وضوح بر لبه دیوار نشسته و از ورود به معرکه خودداری کرده است. اکثر هنرمندان، نخبگان و سلبریتی ها سکوت کرده اند. تاکنون هیچ خبری هم از استعفاهای دولتی، اعتصابات بازار یا حمایت کارفرمایان نیست.

در صورت عدم حمایت طبقه متوسط، انرژی این موج اجتماعی منطقاً مستهلک و زمینه سرکوب آن فراهم خواهد شد. با این حال این اعتراضات تا همین حالا هم درس‌هایی بزرگ داشته است. حکومت احتمالاً متوجه شده که صبر عمومی در مقابل فشارهای دائمی حدی دارد. اصلاح طلبان احتمالا فهمیده‌اند که جایگاه اجتماعی شان می‌تواند مورد تهدید قرار گیرد. خود معترضان هم متوجه شده‌اند به لطف شبکه‌های مجازی واقعا می‌توانند یک جریان سوم باشند.