ما در اسلام پیر و فرتوت شدیم.

«ما معضل نیاندیشیدن داریم»

استاد آرامش دوستدار ، 9 خرداد ماه گفتگویی داشته پیرامون یکی از تئوری هایش با عنوان «امتناع تفکر در فرهنگ دینی» .
مانند همیشه وزین و پرمغز و اشاراتی مانند همیشه بدیع و قابل تامل.دوستدار را میتوان به معنای کلمه یک روشنفکر لقب داد هرچند بر تئوری های ایشان نقدهایی وجود دارد ولی در کل از آنهاست که وجودشان برای جامعه امروز ایران غنیمتی لازم الوجود می باشد که باز مثل همیشه تاریخ معاصر این طیف،ایشان هم در انزوای خبری و عزلت اجتماعی صدایی نارسا دارد چون او با منطق و اصالت به نبرد با استیلای دین بر شئون اجتماعی رفته و بجای اینکه وزن عایشه یا تعداد زنان حسن مجتبی را دستمایه نقد دین قرار دهد تا منبری استادانه و جاوید بسازد! به بررسی باید ها و ریشه های این حوزه مهم میپردازد که متاسفانه با طبع سطحی نگر جامعه ما مغایرت دارد...

دوستدار درباره روشنفکری دینی و طرح مسائل جدید در دین گفت: اینها همه بازی است و هیچ تغییری صورت نمی‌گیرد، حتی با خاتمی که روشنفکر به اصطلاح رئیس جمهورها بود. ما این جنس آخوندها را نمی‌شناسیم. اینها جنس خاصی دارند و مثل گربه مرتضی علی می‌مانند. راه ما مدارا یا غیرمدارا با اینها نیست. ما باید راهمان را جدا کنیم، باید راه خودمان را برویم، باید به ریشه آنها زد.
او ادامه داد: مسئله آدم‌هایی مثل کدیور و سروش نیستند که هیچ اهمیتی ندارند.
ایشان میگوید:واقعا ما چطور می‌توانیم خودمان را ایرانی بنامیم در حالی که دینی در ۱۴۰۰ سال پیش آمده و با همه نیرو همه چیز را، ملیت و دین و دولت را، از بین برده است.بین ایرانیان ۱۴۰۰ سال پیش و ایرانیان پس از اسلام تفاوت است. ما چنان در دل اسلام پیر و فرتوت شده‌ایم که اثری از ما باقی نمانده است. ما در خدمت اسلام فرسوده شدیم و از کار افتادیم.این فیلسوف در پاسخ به سوال یکی از حاضران که پرسید چرا در آثار وی با دیده تردید به فیلسوفان ایرانی نگاه می‌شود گفت: وابستگی آنها به اسلام و عدم تخطی‌شان از قوانین اسلام موجب می‌شود تا از قدر فیلسوفی آنها کم شود. کانت هم مسیحی بوده است ولی در هیچ تئوری کانت نمی‌توان رد پای مسیحیت را دید و این دین صرفا اعتقاد شخصی وی بوده است ولی ابن سینا از اسلام تخطی نمی‌کند و در ابتدای کتابش مدح محمد را می‌گوید.
دوستدار در پاسخ به برخی از حاضران که درباره «راه حل» می‌پرسیدند گفت: شما ۱۴۰۰ سال است که مسلمان هستید و نمی‌توان این مسئله را با یک کتاب حل کرد ولی می‌شود حدس زد که اگر جنبش‌هایی به وجود آید که بتوانند اسلام را از زندگی عمومی مردم حذف کنند آن وقت شاید بتوان امیدی داشت که البته این هم اولا باید عناصر چنین جنبشی را بشناسند و دوم مرد میدان باشند.
او هم‌چنین گفت: ما معضل نیاندیشیدن داریم، چون در فکر کردن آزاد نیستیم و برای همین مشکل فکر کردن داریم.