تَصویری را که مشاهده می‌‌فرمائید مربوط به ساعاتی پیش بوده و از قسمتی‌ از شاخابِ بیزکایا گرفته شده است، اَلبته تصویرِ اصلی‌ بزرگتر از این حرفهاست ولی‌ این قسمتی را که مشاهده می‌‌کنید خیلی‌ دوست دارم.

بیش از ۲۰ سال است که به اینجا می‌‌آیَم و همیشه این قطعهٔ رومانتیکِ دِلسوز به یادم می‌‌آید که: چقدر تَنهاست شاعری که عاشقانه‌هایَش دست بدست می‌‌روند امّا بدست تو نمی‌رسند... اینجا ساحلِ عاشقانه‌های گمشده است، بسیار رومانتیک و زیبا برای آن دسته افرادی که هنوز پایبندِ اِحساسات هستند، عاشقی دراینجا می‌شِکفد.

درین مدتِ کوتاه بیش از ۹ فیلم بلند و کوتاه دیدم، هوا هنوز سرد نشده و از مستندِ ما بسیار تعریف کردند، احتمالاً اوایلِ فوریه ۲۰۱۶ میلادی در آمریکا و کانادا به نمایش در خواهد آمد، خیلی‌ برایش زحمت کشیدیم، موهای همهٔ ما سپید شده است.

قرار بود امشب به مادرید برویم اما ماندیم چون سوکی آخرین فیلمِ گلشیفته را هنوز ندیده بود، طبقِ معمول گریه کرد... سوکی هم پالَکی خوبی‌ نیست، با چند پِیکِ شراب دست از قضیه می‌‌شویَد و خداوند را صد کرور شکر که دوستان این مدت مرا همراهی کردند، بازدید از شاخابِ رومانتیکِ بیزکایا و شرابخوری در سَن سباستین به شدت به دوستان سفارش می‌‌شود.

می‌ روم، جامَم هنوز چند پِیک دارد،... به سلامتی شُما.