اتفاقم به سر کوی کسی افتادست
که در این کوی چو من کشته بسی افتادست
خبر ما برسانید به مرغان چمن
که هم آواز شما در قفسی افتادست .
بند بر پای تحمل چه کنم گر نکنم
انگبین است که در وی مگسی افتادست
بازجو داد زند بر سر زندانی خویش
هر حریفی ز پی ملتمسی افتادست