آسو

رافی آراکلیانس

فصلنامه‌ی پیمان یکی از فصلنامه‌های وزین و پرمحتوای تهران است که از سوی شورای خلیفه‌گریِ ارامنه منتشر می‌شود. این فصلنامه بیشتر به فعالیت‌های فرهنگی ایرانیان ارمنی می‌پردازد که همواره در تمام زمینه‌ها، از تئاتر و سینما گرفته تا آموزش‌وپرورش، پیشتاز بوده‌اند. گزارش تازه‌ترین شماره‌ی این نشریه به «برسابه هوسپیان»، خدمتگزار آموزش کودکان اختصاص دارد که نام درخشانی در میان تمام زنان ایران است. وقتی به تاریخ آموزش‌وپرورش ایران مراجعه می‌کنیم، نام چند تن در زمینه‌ی آموزش کودکان می‌درخشد. جبار باغچه‌بان یکی از آن‌ها و برسابه هوسپیان یکی دیگر از آن‌هاست. در اینجا گزارش مجله‌ی پیمان را درباره‌ی برسابه، به قلم رافی آراکلیانس، می‌خوانید. با این توضیح که آن را اندکی کوتاه کرده‌ایم.

نقل از مجله‌ی پیمان، فصلنامه‌ی فرهنگی ارمنیان

شماره‌ی ۹۷، سال بیست‌وپنجم، پاییز ۱۴۰۰

***

بر روی تابلوی سیاه‌رنگ کوچکی که بر سَردَر ورودی نصب شده، با خطی سفید شعر معروف «توانا بُود هر که دانا بُود» را نوشته‌اند تا هر عابری که گذرش به این کوچه می‌افتد، به احترام مرکزی آموزشی کلاه از سر بردارد.

پشت در چوبی سایه‌ی یک درخت توتِ تنومند، بید مجنونی نحیف، درخت انجیری سالخورده و چند تبریزی، آغوش با صفای محیطی صمیمی را بر روی هر تازه‌وارد به یک مکان مقدس باز می‌کنند. باغچه‌ی به‌نسبت بزرگِ حیاط را با ماسه‌ی نرم پوشانده‌اند و الاکلنگ و تاب و چند سرسره‌ای که در آن نصب شده، حکایت از جمع بچه‌هایی دارد که با جیغ‌وداد و هلهله و خنده، روح شادی را به حیاط و سایه‌هایش می‌دمند.

اینجا کودکستان برسابه است.

ساختمانی قدیمی و نیمه‌اشرافی در انتهای حیاط، روبه‌روی در کوچه قرار گرفته. کودکستان را در ساختمان دوطبقه دایر کرده‌اند. وسطِ حیاط، حوضی به بزرگی یک استخر قرار دارد که از مدت‌ها پیش روی آب به خود ندیده. نگران بچه‌ها هستند. بزرگ‌ترها گفته‌اند که مادرخوانده‌ی پیر حوض، در گوشه‌ای در ته حوض پر از آب کمین می‌کند تا از پای بچه‌ها آویزان شود و آن‌ها را به زیر بکشد.

دو پله پایین کف حیاط، در زیرزمین ساختمان، چند اتاق ردیف شده که تنها به درد انبارکردن زغال‌سنگ می‌خورد. درِ حیاط همیشه بسته و شیشه‌های دوده‌گرفته و سیاه پنجره‌ی اتاق‌های زیرزمین، هراس از لولوی مخفی‌شده در آن را به دل بچه‌ها می‌اندازد. قرار نیست کسی به آن‌ها نزدیک شود.

ساختمان کودکستان در جوار شمال‌شرقی عمارتِ مسعودیه، نبش یکی از بن‌بست‌های باریک خیابان اکباتان قرار گرفته که به خیابان ملت کنونی راه دارد. این کوچه از کوچه‌های بسیار قدیمی تهران است که پیش‌ترها به واگن‌خانه معروف بود. روبه‌روی درِ کودکستان، در نبشِ دیگرِ کوچه، حمامی هست که یک لنگه‌ی درِ آن گاهی به روی مردها و ساعات محدودتری به روی زن‌ها باز می‌شود. از این نظر تناسب خاصی بین دو نهاد اجتماعی کودکستان و حمام عمومی کوچه وجود دارد. لُنگی که در ساعاتی خاص جلوی در ورودی آویزان می‌شود، نشان‌دهنده‌ی نوبت زن‌هاست. اگر لنگ نباشد، کیسه‌کش‌های مردِ حمام پرستاری از آقایان را شروع می‌کنند.

در کودکستان روبه‌رو اما، این رسم رعایت نمی‌شود. هر دو لنگه‌ی درِ کودکستان برسابه، همیشه بر روی دخترها و پسرها باز است که در حیاط کودکستان، با هم بازی می‌کنند و سر کلاس درس هم کنار یکدیگر می‌نشینند. اینجا حتی روپوش رسمی دخترها و پسرها هم یک‌شکل و یک‌رنگ است. قانون لُنگ در این کودکستان رعایت نمی‌شود.

اتاق سمت راست، جنب در ورودی ساختمان، به مدیر کودکستان اختصاص دارد. راهروی اصلی از ابتدای درِ ورودی آغاز می‌شود. از کنار دفتر مدیر عبور می‌کند و به مهتابی‌ای به‌نسبت پهن و آفتاب‌گیر می‌رسد. دهلیز منشعب از این مهتابی که رو به قبله دارد، به ردیفی از کلاس‌های درس ختم می‌شود که تنگ هم قرار گرفته‌اند. پنجره‌ی بالای درِ کلاس‌ها، نور بیشتر کلاس‌ها را تأمین می‌کند و درعین‌حال امکان نظارت نامحسوسی را برای ناظم مدرسه فراهم می‌سازد. اتاق پنج‌دری بزرگ وسطی را برای آموزش حرکات ورزشی و رقص و گذراندن اوقات‌فراغت خاص بچه‌ها در نظر گرفته‌اند. نرده‌های بلند پنجره‌ها که از گل‌های آهنی عهد قاجاری بافته شده، حفاظت از همه‌ی اتاق‌های ساختمان، از دفتر مدیر گرفته تا مهتابی و پنج‌دری، را بر عهده دارند.

اینجا کودکستان برسابه است.

نام بنیان‌گذار و مدیر کودکستان، برسابه هوسپیان، را بر روی تابلویی در سمت راست درِ ورودی درج کرده‌اند. نخستین مجوز رسمی شورای عالی معارف ایران برای تأسیس کودکستان ایرانی هم به همین نام مزین شده. تاریخ ۱۳۱۰ش، سال تأسیس کودکستان که روی تابلو ثبت شده، حکایت از حماسه‌ای شنیدنی دارد.

خانم هوسپیان این کودکستان را در خانه‌ای اجاره‌ای شامل دو کلاس و یک ناهارخوری در نزدیکی پل امیربهادر در محله‌ی سنگلج تهران با ثبت‌نام چهار کودک راه‌اندازی کرد. پس از روبه‌روشدن با استقبال روزافزون خانواده‌ها، در همان سال نخست، کودکستان با چهل شاگردش به ساختمانی در کوچه‌ی ممتازالدوله‌ی خیابان شاه‌آباد (جمهوری کنونی) منتقل شد. پس از چندی، کودکستان برسابه سرانجام تغییر محل داد و این بار در مکان نهایی خود، در سایه‌ی کاخ مسعودیه، قرار گرفت.

پیش از برسابه هوسپیان، مادام مارگریت سارواریان نخستین کودکستان غیررسمی ایران را که به کودکان ارمنی اختصاص داشت، در ۱۳۲۸ق (معادل ۱۹۱۰م / ۱۲۸۹ش) در حسن‌آباد تهران بنا نهاده بود. سیزده سال بعد، در ۱۳۴۱ق (معادل ۱۳۰۱ش)، انجمن خیریه‌ی بانوان ارمنی، نخستین کودکستان ملی ایرانیان ارمنی را در تهران دایر کرد. مادام خانزادیان در ۱۳۳۷ق (معادل ۱۲۹۸ش) در تبریز، مؤدب‌الملک در منزل علاءالسلطان در استان فارس ۱۳۰۲ش، میرزا جبار عسگرزاده در ۱۳۴۳ق (معادل ۱۳۰۳ش)، در تبریز و انجمن‌های خیریه‌ی وابسته به کلیساهای ارمنیان در رشت و بندر پهلوی به‌ترتیب در سال‌های ۱۳۰۶ و ۱۳۰۷ش، از جمله دیگر پیشگامان فرهیخته‌ی امر تعلیم‌وتربیت کودکان ایرانی بودند.

باغچه‌بان در ۱۳۰۲ش، پس از بازدید از کودکستان خصوصی مادام خانزادیان که هفت سال پیش‌تر در تبریز برای کودکان ارمنی بنا شده بود، تصمیم به بنیان‌گذاری کودکستانی برای پارسی‌زبانان گرفت. او پس از انتقال رئیس فرهنگ استان آذربایجان به استان فارس، دومین کودکستان باغچه‌بان را در شیراز تأسیس کرد >>>