اعتراف میکنم که وقتی این فیلم را دیدم ـــ به سنِ قانونی نرسیده بودم، آپاراتچیها ما را میشناختند، وقتی که جمعیت زیاد بود ـــ دو ردیفِ نیمه آخر اختصاص به بچهها و دیگر آشنایان بود، اینطوری کسی پاپی ما نمیشد.
هنوز فیلم شروع نشده بود ـــ دستِ پسرها توی پر و پاچهی دوست دخترهایشان حسابی میجنبید، وقتی داستان و صحنههای حساس بود ـــ دیگر تصور کنید چه چیزها میدیدید، همه جای دنیا اینگونه است، حتی همین حالا...
داستان فیلم دربارهی بنجامین بردداک (داستین هافمن) است که به تازگی از دانشگاه فارغالتحصیل شده و اسیر وسوسهی زنی مسنتر از خود، خانم رابینسون (آن بنکرافت) شده و در نهایت به دخترِ او الین ( کاترین راس) ـــ دل میبندد.
این فیلم در ایران با عنوان گراجوئت برای نخستین بار در تهران در سینما امپایر اکران شد و تماشای آن برای اشخاص کمتر از ۱۸ سال ممنوع شده بود. نمایش نخست آن با فروش خیلی خوب ۷ هفته طول کشید و این فیلم بار دیگر در تراس (سالنِ تابستانی) امپایر به مدت چند هفته نمایش داده شد. بعد از چند وقت این فیلم به شمیران نیز آمد.
هیچ وقت نفهمیدم چرا نامِ فیلم دقیق ترجمه نشده بود، شایعه شده بود که فیلم بازبینی شده و حسابی ممیزیها به جانش افتادند، زیاد به خاطر ندارم، سالها بعد فیلم را دوباره در سینما ـــ پاریس دیدم، به نظرم آمد بعضی از صحنهها در نسخهی ایرانی ـــ دستخورده بودند، به هر حال فرقی نمی کند، همهی ما عاشقِ خانم رابینسون شدیم، همهی ما پسرها؛ یک تجربهی احساسی ـ جنسی با خانم رابینسون در زندگی ـــ خودمان داریم، موسیقی فیلم زیبا و خاطرهانگیز است.
تماشای این فیلم به دوستان سفارش میشود.
فیلم دیگری که مدتی بعد به اکران آمد و جنجال برانگیز شد, "تابستان ۴۲" با شرکت "جنیفر اونیل" بود که در سینمای تخت جمشید, نزدیک میدان کاخ نمایش داده میشد و پاتوق جوانان دانشجو, بخصوص در سانس های بعد از ظهر که سینما خلوت بود و محیط مناسبی برای دست به یخه شدن جوانان! مرسی.
کششِ آن یکی را نداشت اما بد هم نبود، یادش به خیر...
ممنون از همه توضیحاتی که در باره فیلم تابستان 42 اینجا توسط دوستان داده شد.
من تا حالا فکر میکردم عنوان " تابستان 42" ساخته ذهن ایرانی ها برای بالا بردن فروش فیلمه. حالا روشن شدم. تشکر
سیروس خان، خودت را لو دادی بالام جان، میرفتی از این فیلمها ـــ تنهایی تماشا میکردی و یا با دوست دخترهایت؟
امیدوارم همیشه خوش و سالم باشی.
شراب سرخ عزیز شاید در فرهنگ غرب موضوع این فیلم تازگی داشته باشد اما در ایران مشغله ذهنی اغلب مردان پا به سن گذاشته و صد البته پولدار بوده.
مثلا آقائی متشرع خانمشو از دست میده. میره با زنی ازدواج میکنه که از شوهر قبلیش دختری داره جوان. بگو خوب. در سالهای نخست وصلت کانون توجه حاجی خود همسر جدیدشه ......... اما یواش یواش دختره بزرگ شده و دل حاجی را می بره و ...... به خاطر همینه که در اسلام ازدواج هر مردی با دختر همسرش حرامه........... حاج آقا سر دو راهی قرار میگیره..... باید همسرشو طلاق بده و بعد .... عشق پیری گر بجنبد.... سر به رسوائی زند.
منظورم اینه شراب سرخ جان این مشکل داستین هافمن جوان نبوده بلکه مشکل اغلب اجناس ذکور در هفت اقلیم است.
https://youtu.be/mHf7ezgwryk
خیلی ممنون آقای برنادل بابت این لینک فیلم گرجوئیت.من تازه متوجه شدم که انتخاب چنین عنوانی برایرفیلم چقدر حساب شده بوده.گرجوئیت در اینجا ییشتر به معنی تازه کاره.داستین هافمن جوان اسبر دست زنی میشود اندکی جا افتاده اما کارکشته درارتباطات..حرکات بدن به ویژه چشمان گرجوئیت جوان خیلی جالب اند.در سکوت حرف میزنند.زن جا افتاده مثل آخرین روزهای پاییز خداحافظی شکوهمندی با تابستان جوانی میکند.با کمک داستین هافمن جوان...یک گرجوئیت تمام عیار.