یکی از مستراحهای بزرگ شهرداری در پشت دیوار سفارتخانهی فخیمهی انگلیس قرار دارد ولی بد نیست بدانید که احداث این مستراح نیز سیاست انگلیسها بوده است! جریان قضیه از این قرار است که در شهریور بیست که به اشارهی مستر چرچیل سربازان انگلیسی تهران را اشغال کردند، تهرانیهای خوشذوق که دستشان به چرچیل نمیرسید علیرغم او دیوار سفارتش را ادرارگاه خویش قرار دادند تا جایی که گندش شامهی سفیر دربار بریتانیای کبیر را آزرد و وی را بر آن داشت که در مقابل آن سیل عظیمی که دیوار سفارت را تهدید میکرد وضع دفاعی به خود بگیرد!
سفیر انگلیس که در کشور خود هیچگاه با چنین صحنههایی روبهرو نشده بود موضوع را با مشاورین ایرانی خود در میان گذاشت و از آنها پرسید: «در ایران معمولا وقتی که چنین خطری پیش بیاید چه میکنند؟» به او گفته شد: معمولا با خط درشت بر روی دیوار مینویسند: «خواهش میکنیم اینجا فلان کار را نکنید»
جناب سفیرکبیر این دستورالعمل را به کار بست ولی نتیجهای نگرفت ناچار بار دیگر موضوع را با مشاورین خود در میان گذاشت و گفت: «اگر آن خواهش پذیرفته نشد معمولا چه میکنند؟» گفتند: «بر روی دیوار با خط جلی مینویسند بر پدر و مادر کسی لعنت که اینجا فلان کار را بکند.»
سفیر انگلیس این طریق را به کار بست ولی این بار نیز نتیجهای نگرفت. ناچار مقامات سفارت انگلیس با مقامات شهرداری تهران راجع به این مسئله غامض وارد گفتوگو شدند و بالاخره مسئله به این طریق حل شد که یک مستراح بزرگ در پشت دیوار سفارت احداث شود. با این ترتیب مقامات انگلیسی در تهران تصور میکردند که مسئلهی مستراح کاملا حل شده است ولی پس از افتتاح مستراح با کمال تعجب مشاهده کردند که مردم به مستراح شهرداری توجهی ندارند و کما فیالسابق دیوار سفارت فخیمه را هدف قرار میدهند!
اشکال بزرگی پیش آمده بود و قضیه به پیشگاه شهردار وقت تهران کشیده شد! شهردار تهران راجع به مسئلهی پشت دیوار سفارت فکر بکری به خاطرش رسید و دستور داد عدهای طواف و دستفروش در آن محل مخصوص بگذارند تا دیگر کسی نتواند به دیوار سفارت نزدیک شود اما این فکر بکر نیز مسئله را حل نکرد تا اینکه عاقبت برای حفظ دیوار سفارت از سیل عظیمی که تهدیدش مینمود یک نقشهی استراتژیکی طرح کردند و پشت دیوار را سیمخاردار کشیدند و ضمنا نورافکن به کار انداختند تا روشنایی شدید و سیمهای خاردار مانع ابراز احساسات مردم تهران نسبت به دیوار سفارت فخیمه بشود اما عجیب اینکه این مردم سمج حتی از شعاع نورافکنها نهراسیدند و در کنار سیمهای خاردار دیوار سفارت را نشانه گرفتند!
با این وصف چون وجود نورافکنها و سیمهای خاردار نیز نتوانست این مسئلهی غامض را حل کند اخیرا یک ادرارگاه کوچک در ضلع شرقی سفارت دایر شده و با وجودی که در حال حاضر سفارت انگلیس محدود است از مشرق به یک ادرارگاه کوچک و از مغرب به یک مستراح بزرگتر، باز مردم خوشذوق تهران به این مستراحهای شهرداری توجهی ندارند و معمولا در کنار دیوارهای سفارت رفع حاجت میکنند! و چنین به نظر میرسد که مردم بدینوسیله با سفارتخانهای که بدبختی و عقبماندگی خود را مولود سیاست آن میدانند مبارزهی منفی مینمایند!
مجلهی سپید و سیاه، شمارهی ۵۲، یکشنبه ۷ مرداد ۱۳۳۵.
I recall my grand father and I passing naderi street he was was sending me to "Homayon" Street many times to relief myself, when I was just 5 years oldor may be younger than 5 years old. His logic was it is a long time to walk to his house at Goharshad a block away from UK embassy. By reading this article now I know the reaason he was asking me to do it. I was so young and the police could not even givening me a warning.